o*o*o*o*o*o*o*o

 تو که می آیی نوشته هایم را میخوانی
وبی هیچ نشانی میروی  
صبر کن
ی نگا به من کن ببینم هنوز لبخند بر روی لبانت هست
و زیر لب میگویی که همون دیوونه ای
بهت حسودیم میشه آخه تو می آیی
 نوشته های کسی که دوستش داری را  میخوانی 
اما من 
او برای من هیج جا نمینویسد تا بخوانم
او تمام دوس داشتنش را در قلبش حفظ میکند
وغم نداشتنش را تنهایی به دوش میکشد
میخندم هنگام نوشتن،خصوصادلنوشته هایم 
با تمام وجود حس کن لبخند مرا
بخند تا ببینم لبخندت را دلم برای لبخندهای از ته دلت تنگ شده
 
 
خب دیگه بسه انقد نخند لوس میشی 

خب چیکار کنم الان یهو حس نوشتنم تموم شد

*vakh_vakh* *hir_hir*

o*o*o*o*o*o*o*o

خیلی سعی کردم حداقل این دفعه پست حسی ولی بازم نتونستم
*vakh_vakh* *goz_khand*