یک لحظه تورا دیدم، یک عمر دلم لرزید
از فکرِ نبودت هم، هر لحظه دلم ترسید

کفرم همه ایمان شد، تا باد چنین بادا
عشق آمد و دل خالیست، از شک و غم و تردید

شعرم همه شد فریاد: عاشق شده ام مَردُم
آنقدر هویدایی، در من که جهان فهمید

آزاد نخواهم شد، راضی به قفس هستم
راضی به همین زندان، راضی به همین تبعید

هم عاشق و هم معشق، دیوانه ی این حسم
این حس نو و تازه، این تازه ی بی تقلید

از عشق کسی پرسید، دیروز عزیز از من
تا دید سکوتم را، آهسته فقط خندید

حالِ دلِ من خوب است، از یُمنِ همین احساس
یک لحظه تورا دیدم، یک عمر دلم لرزید

♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪

❇طاهره اباذری هریس❇