قاب عکسی کهنه ام در گنجه… پیدا کن مرا
بر غبار صورتم دستی بکش‌؛ ها کن مرا

از تماشا کردن باران که لذت می بری
روبرویم ساعتی بنشین ، تماشا کن مرا

دستهایت زیر چانه خیره شو در چشم من
بغض اگر کردی نترس و باز حاشا کن مرا

حاصل تفریقت از آغوش من گرچه غم است
از حواس جمع آن آغوش منها کن مرا

به همان تنهایی ام بسپار… بعد از سالها
یک صدا می آید از گنجه… که پیدا کن مرا

♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪

❇ناشناس❇