♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥

سخت است بخندی و دلت غم زده باشد
هر گوشه ی پیراهن تو نم زده باشد

سخت است به اجبار به جمعی بنشینی
وقتی دلت از عالم و آدم زده باشد

احوال من ای دوست چنین است که انگار
یک صاعقه بر جنگل خرم زده باشد

دور از تو شبیه م به یتیمی که به رویش
در جمع کسی سیلی محکم زده باشد

دور از ادب است اینکه بخندد لبت اما
دیوار دلت مشکی و ماتم زده باشد

با این همه تا خرده نگیرند عزیزان
میخندم و هرچند دلم غم زده باشد

♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥

* رضا خادمه مولوی *