چی به سر آدمی میارید که همه جوره باهاتون پا به پاتون اومده…؟
دیروز توو اتوبوس از دیدن دختر و پسری که کنار هم نشسته بودن یاد خودم افتادم
یاد اون روزا که حاضر بودم پای پیاده و با اتوبوس باهات تا ته دنیا بیام… تو دانشجو بودی من دبیرستانی
پول توجیبی من از پول تو جیبی تو بیشتر بود
یادمه به بهونه های مختلف برات کادو میخریدم
گوشی که مارک گوشی خودم باشه
کتونی که مثل کتونی خودم باشه
یادمه کافه ها و رستوران هارو از رو قیمت منوهاش انتخاب میکردم که تو بتونی صورت حساب رو پرداخت کنی
که مردونگیت جلوی من خدشه دار نشه
ما چند سال کنار هم زندگی کردیم زیر یه سقف نه، اما توو یه شهر کنار هم قدم زدیم عاشقی کردیم…به هم قول دادیم… به هم اعتماد کردیم
می دونی چند سال از جوونی یه آدم یعنی چی…؟
کی هلت داد که درستو تموم کنی که فوق بخونی که دنبال کار بگردی…؟
کی قوت قلبت بود وقتی سرخورده از تمام این چالشا برمیگشتی…؟
حالا تو بزرگ شدی با فیش حقوقی میلیونی با دست بازتر برای انتخاب آدمایی رنگ و وارنگ تر، جذاب تر… من بزرگ شدم با یه داغ پشت دستم
با یه داغ کف پام
که دیگه دست کسی رو نگیرم و پا به پاش از چاله چوله هاش نپرم
چیکار می کنید با باور یه آدم که بعد شما دچار خودخواهی مزمن میشه… که از اونور می افته و حتی واسه خودشم غریبه میشه
من دیگه نیستم حتی اگه این روزا پشیمون باشی… قلم پام شکسته….دلم…. دستم
چطوری میزنید که دل و دست و پا رو باهم می شکونید
❇پریسا زابلی پور❇
7 سال پیش
یک روز دست می گذارند روی قلبشان و ما را مرهمِ زخم صدا میزنند،
روز بعد فریاد می کشند که به دردشان نمیخوریم!
به راستی کدام دارو ساز در کجای جهان خطا کرده؟؟
که یک روز خاصیتِ شفابخشی داریم و روز بعد در نظرشان یک سمِ کشنده ی مهلکیم
که یک روز دوای دردیم و روز بعد خودِ درد ..
مهسا پناهی
هر چه میخواهد دل تنگت بگو