بعد از نمايش يك فيلم ايراني
… با دوستان خارجي نشسته بوديم به گفتگو يكيشان پرسيد: آن پسرك سر چهار راه چه مي فروخت؟ مواد مخدر بود يا …
من پاسخ دادم فال مي فروخت
پرسيد فال چيه؟
گفتم شعر شعرهاي شاعر بزرگمان حافظ
با هيجان گفت: يعني شما از كشوري مي آييد كه در خيابانهايش شعر مي فروشند و مردم عادي پول مي دهند و شعر مي خرند؟
مي رفت سر ميزهاي مختلف و با شگفتي اين را به همه مي گفت
و اين يعني زاويهء ديد؛ يكي سياهي مي بيند و یکی زیبایی
اصغر فرهادي
مثل قهقهه يه آدم لال
وسط نمایش يه آدم کور
جذابيت هميشه در تفاوت هاست
هيج آهن ربايي قطب هم سانش را جذب نمي کند
التماس تفکر
مادربزرگم می گفت
اگه می خوای خدا رو بخندونی
از برنامه هات براش حرف بزن
حال خراب است
ما رمضان است
من به غذا لب نزنم
چون که حرام است
ای وای چه ماهی
یا رب چه هوایی
هیییس ساسی مانکن
روزه گرفته اعصابش خورده
😂😂
من در دنیایی می زیستم که در آن همه چیز وارونه است
حتی احساسات و انسانیت هم وارونه است
ولی این وارونه کردن شاید برایمان گران تمام شود
از اسم ها شروع کنیم: نیما را وارونه کنی می شود امین
سینا را وارونه کنی می شود انیس
و این وارونه کردن چه زیباست؛ولی
دزد،همان دزد است
گرگ،وارونه اش هم گرگی درنده است و من می دانم درد همان درد باقی می ماند وچرا این درس زندگی این گونه سرد است
و تاب گرم بودنمان را ندارد؛زیرا بلافاصله که گرم می شویم،مرگ در کمین است
وما چه ساده دست خوش سر نوشتی می شویم که به دام گنهی بی گنه گرفتار می شویم
بر فرو رفتگی های این سنگ
دست بکش
و قرن ها
عبور رودخانه را حس کن
سنگ ها
سخت عاشق می شوند
اما فراموش نمی کنند
هیچوقت واسه کسی
که ارزش
اشکاتو نمیدونه
گریه نکن
🙂
0
