حواسمون باشه دل آدما شیشه نیست
که روی آن ها کنیم بعد با انگشت قلب بکشیم
و وایسیم آب شدنش رو تماشا کنیم
رو شیشه نازک دل آدما اگه قلب کشیدی
باید مردونه پاش وایسی
حواسمون باشه دل آدما شیشه نیست
که روی آن ها کنیم بعد با انگشت قلب بکشیم
و وایسیم آب شدنش رو تماشا کنیم
رو شیشه نازک دل آدما اگه قلب کشیدی
باید مردونه پاش وایسی
می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که پدر تنها قهرمان بود
عشق تنها در آغوش مادر خلاصه میشد
بدترین دشمنانم خواهر وبرادر های خودم بودند
تنها دردم زانوهای زخمی ام بودند
تنها چیزی که میشکست اسباب بازی هایم بود
و معنای خداحافظ تا فردا بود
در خواب ناز بودم شبی
دیدم کسی در میزند
در را گشودم روی او
دیدم غم است در میزند
ای دوستان بی وفا
از غم بیاموزید وفا
غم با آن همه بیگانگی
هرشب به من سر میزند
پنج چیز را نمیتوان بازگرداند
سنگ پس از پرتاب
حرف پس از گفتن
موقعیت پس از پایان یافتن
زمان پس از گذشتن
دل پس از شکستن
انشایم که تمام شد، معلم با خط کش چوبی اش زد پست دستم وگفت: جمله هایت زیباست
گفتم: اجازه آقا؟ پس چرا میزنید؟!؟
نگاهم کرد پوزخند تلخی زد و گفت: میزنم تا همیشه یادت بماند، خوب نوشتن و زیبا فکر کردن، در این دنیا تاوان دارد
من اگه قرار بود همه رو ببخشم
آدم نمیشدم که خدا میشدم
کینه ای نیستم
ولی آلزایمر هم ندارم
بعضی وقتا بعضی آدما با یه حرکت با به حرف
خودشونو واسه همیشه از چشت میندازن
دارم یاد میگیرم به هرکسی به اندازه
لیاقتش بها بدم نه به اندازه ی دلم