با سادگی تمام بی صدا شکستیم
چه زخمهایی که از عزیزان خوردیم
اشکها را پشت لبخندی مخفی میکنیم
که خیلی درد میکند و هیچکس نمیفهمد
ما را درد این همه نفهمیدن میکشد نه زخم ها
هر کجا بروم دلم تو را میخواهد
در تاب و تبم دلم تو را میخواهد در باغ و بهار و گلشن و گلخانه هر کجا که شوم دلم تو را میخواهد
خدایا دوستت داااااااااااارم بی انتها
گفت نخواه که خوب بشن، بخواه که همراهت بشن
گفتم یعنی تا ابد باید به تن بکشم این زخمارو؟
گفت این زخما یه مرزن…مرز بین چیزی که بودی و چیزی که شدی
این مرزو باید همیشه حفظ کنی تو از این به بعد زندگیت،تو انتخاب هایی که خواهی داشت،تو رابطه ات با آدم ها
به مرور می بینی این زخم ها رو دوست داری اونقدر که دیگه دردت نمیاد،اینجاست که دیگه میشن برات یه جای زخم نه خود زخم…میشن یادگاری…میشن تجربه
تو پیچ و خمای زندگیت وقتی بهشون نگاه می کنی درسات رو یادت میارن و کمکت می کنن که قدم بعدیت رو محکم تر و سنجیده تر برداری
این زخمارو دوست داشته باش اونا تو رو بزرگتر کردن
یه سکوتم هست مال بعد از شنیدن یه سری از حرفایی که نباید میشنیدی! ببین حس عجیبیه
بیرونش سکوته ولی از درونت هی صدای شکستن میاد! و تو راهی جز لبخند زدن نداری
دلم میخواهد از دید بعضی آدمها پنهان بمانم
آدمهایی که مدام توی زندگیت سرک میکشن و با ژست صمیمیت داشته هایت را میشمارند
احساساتت را خط کشی میکنند
اشتباهاتت را سرزنش میکنند به چیزهایی که خود ندارند حسادت میکنند، دست میگذارند روی نقطه ضعف هایت و آنها را بزرگ و بزرگتر میکنند و هر کاری لازم باشد میکنند که تو رو کوچک و بی رنگ و کدر نشان دهند
این آدمها آینه نیستن
خورده شیشه اند
میگن واسه آرامش خودتم شده ببخش و فراموش کن
ولی وقتی از کسایی که توقع نداری میرنجی هر چقدر هم که بخوایی ببخشی و فراموش کنی نمیشه
انگار داری خودتو گول میزنی وقتی از یکی میرنجی حتی اگر بخوای شعار بدی و بگی برای آرامش خودم بخشیدمش یه چیزی ته دلت میمونه اسمش کینه نیست
یه جای زخمیه
یه چیزیه که دیگه نمی ارزه اوضاع مثل قبل بشه هر چقدرم هم تلاش کنی خودتو بزنی به اون راه و بگی نه بی فایده ست
یه چیزی این وسط از بین رفته و جای خالیش تا همیشه درد میکنه
یه چیزی مثل حرمت
یکے از بدترین سکانس های زندگے اونجاسٺ کہ
پشیمون میشے از محبٺ هایے کہ کردے
بہ کسانے کہ ارزش خوبے را نمیدونن
و فقط باعث میشن تو دیگہ اون آدم سابق نباشے