يك پیام تكان دهنده توسط یک زن
کسی از او پرسيد
آیا شما زنی شاغل هستيد
یا خانه دار؟؟
او پاسخ داد: بله من يك خانه دار تمام وقت هستم
من 24 ساعت در روز کار می کنم
من یک “مادر” هستم
من یک همسر هستم
من یک دختر هستم
من یک عروس خانواده همسرم هستم
من یک ساعت زنگ دار هستم
من یک آشپز هستم
من یک پيشخدمت هستم
من یک معلم هستم
من یک گارسون هستم
من یک پرستار بچه هستم
من دستيار هستم
من یک مامور امنیتی هستم
من یک مشاور هستم
من ارام بخش هستم
من تعطیلات ندارم
مرخصی استعلاجی ندارم
روز استراحت ندارم
شبانه روز کار میکنم
و 24 ساعته گوش به زنگم
تمام ساعات و
دستمزدم اين است
من
ماهی کوچولویی
هستم که همهی دریاها و اقیانوس ها
را پشت سر گذاشته ام
دنیا
تنها آنجا زیبا بود که
دوستم داشتی
بعد تو روزی احتمالاً با مردِ دیگری ازدواج خواهم کرد
با هم به سفر خواهیم رفت
بچه دار خواهیم شد
و شاید کنار هم سالها نفس خواهیم کشید
برای “ تو” مینویسم که روزی اگر حس کردی به این عشق وفادار نماندم
با دقت این متن را بخوانی
تا ببینی من بعد از تو فقط ازدواج کردم
عاشق نشدم
هیچ مَردی برای من “تو” نمیشود دیوانه
اگر حس کردی وفادارتر از من بودی
به زنی تنها روی تخت خوابی دو نفره فکر کن
که بهشتش در آغوش تو جا مانده
و حالا در جهنم آغوش دیگری میسوزد
به زنی فکر کن
که برای شوهرش غذای مورد علاقهی تو را میپزد
لباسی که تو هدیه داده ای میپوشد
و عطر تو را برای او میخرد
به زنی فکر کن
که پسرش هم نام توست
و هربار که دلش برای تو تنگ میشود
بلند بلند اسم او را تکرار میکند
و اشک از گونه هایش میلغزد
خوب این متن را بخوان
عشقِ دیوانهی من
تا شاید به وفاداری من پی ببری
بهترین حس یعنی هر روز صبح یکی بهت بگه مواظب خودت باش
بهترین حس ینی زدن عطرش به بالشتت
بهترین حس اینه که پیش دوستات دستتو محکم بگیره
بهترین حس اینه که بطور اتفاقی لباسای همرنگ بپوشین
بهترین حس اینه که بدونی قلب مادروپدرت میتپه
بهترین حس یعنی ،یه کیلو پاستیل
بهترین حس اینه که خواب باشه ، زل بزنی بهش
بهترین حس اینه که خواب بد ببینی و هراسون پاشی و ببینی همش خواب بوده
بهترین حس اینه که واسه اولین بار دسشو بگیری
ليست كارهاى خانه تكانى سال نو
1⃣
پاك كردن غم گذشته
2⃣
دورريختن كينه ها
3⃣
شستن افكارمنفی
4⃣
چيدن عشق درطاقچه
5⃣
سبزكردن مهر
6⃣
خريدشادی وحراج محبت
ما انسانهای عجیبی هستیم
وقتی به دستفروشی فقیری میرسیم که جنس خود را به نصف قیمت می فروشد با کلی چانه زدن او را شکست میدهیم و اجناسش را به قیمت ناچیز می خریم
بعد به کافی شاپ لوکس شخص ثروتمندی میرویم و یک فنجان قهوه را ده برابر قیمت نوش جان میکنیم و انعامی اضافه نیز روی میز میگذاریم و شادمانیم
شادمانیم که فقیران را فقیر تر میکنیم
شادمانیم که پولدارها را پولدارتر میکنیم
این است
فقر فرهنگی