تووووووولد داریم تولده آبجی سپیده یا همون سیهویی که بش میگم آبجیه تهرونیه مایی تولدت مبارک باشه
الهی جاده زندگیت هموار آسمان چشمانت صاف و دریای دلت همیشه آرام و زلال باشد و هیچ وقت از دنیا خسته نباشی
تولدت مبارک
ما مجازی ها هدیه و کادویی جز دعا نمیتونیم بهت بدیم ولی اگه خدا دعاهامون رو در حقت بشنوه بیش از هر هدیه ایی میتونه برات لذت بخش باشه خب آماده ایی ؟؟
خدایا این آبجی سپیده ی ما رو دلش رو شاد و قلبش رو پر از شادی قرار بده لبهاش زیبا به خنده باشه مهربونی و خوبی همیشه کنارش باشه خدایا حواست بهش باشه و لحظه به لحظه بودنت رو در کنارش یاداوری کن از بدی و پلیدی ها دور نگهش دار عزیزهای زندگیش رو براش نگه دار و بهش نزدیک و نزدیک تر کن خدایا آرزو هاش و تقدیری که برای زندگیش رقم زدی توی یه مسیر قرار بده خدایا عاقبت بخیری رو پیش روش قرار بده خدایا دست به قلمی داره و خوب مینویسه ، ذهنش رو پر از ایده های زیبا و قشنگ و احساسی قرار بده برکت بده به قلم و نوشتنش و نویسنده ی بزرگی بشه ، و اسمش بین نویسنده های بزرگ بدرخشه
. . يكيشون پاميشه . . ميگه : مااگه دلمون پاك بود تاحالا شما صد دفعه رفته بودي زير تریلی
😀😂😂
یارو خرش میمیره
😢😢🐴
دوستاش برای اینکه مسخره ش کنن
میرن خونش بهش تسلیت میگن
😐
یارو میگه😉 : من اصلا خبر نداشتم خرم این همه فامیل داره
وگرنه تالار میگرفتم
😐
دکتر بهم گفت چشمات نزدیک بین شده میتونی با یه عمل درستش کنی ۴میلیون هزینه عملشه به دکتر گفتم چه کاریه آخه ۴ میلیون بدم دو قدم میرم جلوتر ، از نزدیک می بینم 😅😅
خب میخوام براتون از این موجود سیاه سولوخته بگم و سرگذشت زندگیش توی خنگولستان
دورانی که تازه نهنگ آبی و اون بازی خطرناک خبرش اومده بود همه عالم و آدم میگفتن مواظب باشید که درگیر این بازی نشید تنها جاندار خطرناکی که
میگفت من خودم استفاده میکنم خیلی هم راضی ام به همه دوستامم پیشنهاد میکنم نهنگ آبی رو استفاده کنن این شیدولیه سیاه سولوخته بود به گوشه ایی از گفت و گوهاش دقت کنید
شیدولی : خب کی منو دوس داره؟؟؟ داداش ها و اجی ها این یه سوال علمیه هرکس بگه من دوست دارم باهوش ترین آدم دنیا هست
شیخ : من همه رو دوسِت دارم پرفوسور پر انرژی
پت پتی : اولیش خودم اقا اعتراف کردم راسی شادی به این شرط که همیشه به برنامه انرژی بدی هوووووم خوبه
شیدولی : باشه من منبع انرژی هستم تازه برق 1000000 ولت هم وصل میکنم خخخ
و جالبیش اینه که روز تولد من اومده خنگو خدایا این چه عذاب الهی بود بر ما نازل کردی
این سیاه سولوخته یک انسان ریقو و اذیت کار است و از همون اوایل هی حرص میداد همه رو نیگاه کنید به گوشه ایی از اذیت و آزاراش ،رفته بود باغ پرندگان
شیدولی : شیخ یه اردک اینجا هست خعلی شبیه توئع
بعد از چند دقیقه
شیدولی : شیخ بع اردکع گفتم شبیه شیخ مایی عکستو بش نشون دادم سکته کرد مرد
شیخ : خیلی هم دلش بخواد ، یکی از اون عکس خوشگلامو نشونش بده ها جون بگیره باو
شیدولی : من الان دارم میرم سراغ طوطیا بع اونا نشون میدم
شیخ : خو فاتحه حیوانات خونگیت رو بخون
شیخ : مورد داشتیم به گربه نشون داده ، گربهه شروع کرده صدا خر در اوردم
شیدولی : خو ابله من الان باغ پرندگانم نه خونمون دیوانع
شیخ : اععع ، پس اخر کار که خواستن بگیرن جریمت کنن تا ماموره اومد جلو عکس منو بزار رو صفحه بعد بلند بگو به نام حاکم بزرگ ، ویتیکومان بمیر بعد عکس منو میبینه همونجا میمیره
شیدولی : من اینقد منو نخندون آبروم رفت جلو مردم اینقد غش غش خندیدم بابام دارع با یه حالت وحشتناکی نیگام میکنع
بععععله همیطوری که میبینید ، اون یک سیاه سولوخته مرض دار بود ، و کرم هایش همیشه میلولید خب بزارید یه سری القابی که توی خنگو بش داده شده رو براتون بگم خودتون با لقب هایی که بش داده شده میتونید بفهمید چه جونوریه
پرفوسور شادی گوزمولک شادو شاشو شیدولی
بزارید یکی از لقب گرفتناشو مرور کنیم
اوایل بش میگفتیم پرفوسور شادی بعد گفت نگید پروفوسور بگید شادو بعد بش گفتیم شادو ، اعصابش خورد میشد
آیا او یک بیماره روانی است ، اگه گفتید بله جواب درست رو گفتید و اگه مطمعن نیستید بخشی از متن زیر را بخونید
خوشگلع ننمـ : عه شادییییییییییی انتره من دلم واست چس مثقال شدع بود
شیدولی : شیخ تنها کسی که میتونه بهم بگه شادو تویی هرکی تا حالا گفته جنازشم پیدانکردن
شیخ : من از بچگی یه بیشعور استثنایی بودم
ال نود : من نمیدونم کودک درونم فعال شده باید تخلیه کنم من نمیدونم ی کاری کنید من نمیدونم
برو بچ قوانین این مدل پست ها اینطوریه هر کسی اندازه ی دو سه جمله داستان رو پیش ببره
و جوری ادامه بدید که داستان به شکل یکنواخت باشه
توجه کنید که رعایت نوبت خیلی مهمه
من نوبت رو یاد آوری میکنم
در آخر داستان رو داخل یه بخش از پاندا میزاریم
خب داستان اینه
میرزا در حال خواندن حشویات و وحشیجات برای دانش آموزای مکتب خونه بود
روزی روزگاری صدای جیغ و داد از خانه ی همسایه بلند شد
زن همسایه میگفت
من دیگه طاقت زندگی با تو رو ندارم الان میرم وسط خیابون جیغ و داد میکنم که مردم بفهمن با چه هیولایی زندگی میکنم . . میخوام همه بدونن که من ازت متنفرم، تو ادم نیستی که همچین کاری کردی هیچوقت فکرشم نمیکردم . . هیچ وخت فکر نمیکردم اینقد خسیس باشی ک برام یه پاستیل نخری دیگرا رو بیبین ویلا میخرن برا زن شون ولی تو چی هاااااا . . آقای همسایه : هاااا…خونه ی او بابای اکبیریت تو ویلا زندگی میکردی که حالو از من ویلا میخوی….سی ای تو را به شاهچراغ . . زن همسایه : من تو رو دوست دارم میفهمی این واسم خیلی سخته ک من تو رو دوس دارم ولی تو نه تو ازت هیچ کاری بر نمیاد من دیگه تحمل این زندگیو ندارم . . میرزا که دید این زن و شوهر خیلی دارن چرت و پرت ميگن و سه ساعته به این شکل
داره داستانو میخونه ريد در جیب شوهر و اضافه ریدمانشو به شکل پاستیل در اورد داد به زن
کتابو بست و چون اعصابش خورد شده بود شروع به کتک زدن بچه های مکتب خونه کرد
. . . و یک ب یک نفری یه هندونه کرد در باکسن بچه های بی گناه مدیر مکتب خونه یهو سر رسید و با این صحنه مواجه شد و از عصبانیت در شلوارش رید و میرزا هم از ترس پشت سر هم میگوزید مدیر خشمگین شد و با قاشق داغ کون میرزا به فنا داد بچه ها شاد گشتن و تمام هندونه هارو در کون سوخته میرزا کردن و این شد درس عبرت برای ایندگان
واسه همین مدتـها راه میرفتم و سرم رو میزدم زیـره تاقـچه که ازش قارچ دربیاد بخـورم دیگـه داشتـم ضربه مغـزی میشدم که بـابام کارگـر گـرفت تـاقچـه رو خـراب کرد !!!
😂😂
من اولین و آخرین رابطه جنسی که داشتم مال دوران دبیرستانه 😌 . . . . .
اون موقع که معلم بهن الکترسکوپ داد گفت باردارش کن . . . .
داشتم باردارش میکردم که از مدرسه اخراجم کردن😂😂
تو بیمارستان داشتن پانسمان داداشمو
عوض میکردند بهم گفتن برو یه گاز از پرستار بگیر و بیا
هیچی دیگه
حالا دارن پرستاره رو پانسمان میکنن
خیلی هم حال داد 😑😂😂
داداش بزرگم یک بار تو جمع فامیل
گوزید
بابام زد تو گوش من
شبش گفت زشت بود بگیم کار داداشته
اون بزرگه غرور داره☹️😂😂
یه کنفرانسی برگزار شده بود با عنوان آموزش درآمد زایی. خواستم شرکت کنم دیدم هزینه ورودیش انقدر زیادی که باید یه درآمد خوبی داشتی باشی تا بتونی اونجا شرکت کنی
زنگ زدم تاکسی تلفنی گفتم آقا ما 35 دقیقه پیش ماشین خواستیم هنوز نفرستادین، یاروگفت 35 دقیقهس نیومده الان زنگ زدی؟ گفتم ببخشید. 😂
مادرم میگفت آب جوش که میریزی بسم الله بگو
گفتم چرا؟
گفت ممکنه بچه های جن اون دورو بر باشن و بسوزن و بعد بیان ازت انتقام بگیرن😐
. . . . . .
جنی که بچشو ول بده توی سینک ظرفشویی حقشه که عزادار بچش بشه والا😂😂😂
با اداره برق تماس گرفتم گفتم
ببخشید برق کوچه ما یک ساعته قطعه ولی اون ور خیابون برق داره . . . . . .
گفت: 5 دقیقه دیگه حل میشه
پنج دقیقه بعد برق اون ور هم قطع کردن 😂😂😂
چجوری یه دختر خوشگل میبینید خیلی خونسردید و بی محلی بهش میکنید آخرشم باعث میشید دختره شیفته شما شه؟ من یکیو ببینم دست پام میلرزه حتما باید یکم مسخره بازی در بیارم تا آروم شم
این وانتیا که بلندگو میگیرن دستشون میوه میفروشن
. . . . .
انقدر تند میرن که باید خودت یه بلندگو ورداری دنبالش بدویی بگی نگه دار😂😂
عموم میخواست خبر مرگ یکیو به فامیلش بده … زنگ زد گفت ☎️
. . . . . .
پاشو بیا که فلانی یخورده مریض شده بردیمش سردخونه😐😂
سربازی که رفتم دژبان کولمو گشت یه تیکه پارچه ی سفید پیدا کرد گفت این چیه؟
خودمو پارچمو یه هفته کردن تو بازداشتگاه باهاش اشکامو پاک میکردم😢😂😂
یارو تصادف میکنه بی هوش میشه
میبرنش بیمارستان بعد از یه مدت به هوش میاد میگه :
مثله اینکه تو بهشتم ؟!
زنش میگه : کوری نمیبینی نشستم کنارت !؟😒😂😂
ولى خداروشكر محرم نزدیک شد،
. . . . . .
با اين سرعتى كه همه داشتن ازدواج میکردن ديگه چیزی نميموند واسه ما😂😂😂
به بابام گفتم منو از پرورشگاه آوردین؟
میگه نه چرا باید تورو انتخاب کنیم آخه 😐
آیامیدانید: بو علی سینا ، خواجه نصیر طـوسی ، استیو جابز و گراهام بل همگی از دانشگاه انصراف دادند ؟ پس با خیالی آسوده ضمن فوروارد کردن چنین مطالبی در گروه های فامیلی ، بر ریدمان کنکوری خود ماله بکشید
دنبال پسری باش که باهاش تو پارک و پشت موتور هم بهت خوش بگذره تو رستوران و پشت بنز با همه خوش میگذره
. . . . . . . . .
موتوری هستم تو پارک نشستم😢🛵
با رفیقم رفتیم سر قرار رفیقم به دختره پیشنهاد داد دختره گفت تو نه پول داری نه کار نه قیافه
بعد به من گفت تو دوستشی؟ من گفتم نه بابا مگه خرم
یه مقداری کلاهشون از حد معمول پایین تره برا همین نیزشو کرده تو باکسن خودی
یکمیش تکراری بود ، ولی من میخوندمشون خنده دار بودن