فهرست مطالب
  • نوشته های اندرویدی (2,526)
  • دفتر شـعـــر (1,222)
  • دلنوشته (1,035)
  • متن زیبا (934)
  • عاشخونه ها (879)
  • انرژی مثبت (849)
  • داستانکهای زیبا (542)
  • متفرقه (303)
  • روانشناسی (265)
  • یک ذره کتاب (249)
  • پست های سریالی (249)
  • عکس و مکث (245)
  • بسته جوکها (212)
  • پیام های اوسا (164)
  • یادمون باشه (131)
  • سخنان بزرگان (129)
  • خاطره ها (125)
  • جملکس (118)
  • نهج البلاغه (117)
  • سرگرمی (98)
  • طالع بینی (86)
  • جوک های تابستون 96 (86)
  • آیا میدانید (86)
  • ترانه خونه (85)
  • داستانک های شیخ و مریدان (84)
  • داستان های دینی (77)
  • پیامک تبریک (74)
  • متن سلامتی (64)
  • خندانکس (58)
  • چیستان (57)
  • پیام تسلیت (57)
  • جوک های بهار 95 (57)
  • جوک های تابستان 94 (56)
  • نقاشی های ارسالی (51)
  • مطالب علمی (50)
  • بهلول (47)
  • جوک های تابستان 95 (46)
  • جوک بهمن 93 (41)
  • جوک های بهار 96 (41)
  • جوک های زمستان 94 (40)
  • جوک های آذر 93 (39)
  • خبرنامه (39)
  • دیالوگ های ماندگار (38)
  • داستان های ترسناک (35)
  • جوک های بهار 97 (35)
  • حدیث (34)
  • ساختاری (34)
  • چُس ناله (34)
  • جوک های بهار 94 (32)
  • جوک های زمستان 95 (32)
  • پــیامــک (30)
  • اموزش (30)
  • شرت و پرت (28)
  • ملا نصرالدین (25)
  • زنگ سلامت (19)
  • جوک های پاییز 95 (18)
  • جوک های زمستون 97 (17)
  • جوک های بهار 98 (17)
  • داستان کوتاه علمی (16)
  • جوک های پاییز 96 (16)
  • جوک های پاییز 98 (16)
  • زندگی نامه بزرگان (15)
  • دروصف محرم (15)
  • تست های روانشناسی (13)
  • جوک های پاییز 94 (13)
  • دهه شصتیا (13)
  • جوک های بهار 99 (13)
  • جوک های پاییز 97 (12)
  • جوک های زمستان 98 (12)
  • کامنتکس (10)
  • آموزش (10)
  • جوک اسفند 93 (9)
  • نرم افزار ساخت بوت (8)
  • جوک های تابستان 97 (8)
  • جوک های آبان 93 (7)
  • نبرد ها (7)
  • جوک های زمستان 96 (7)
  • گالری (6)
  • خبرنامه ی کلش آف کلن (6)
  • جوک های تابستان 98 (6)
  • داستان های مولانا (5)
  • نرم افزار های متفرقه نیمباز (5)
  • جوک های دی 93 (5)
  • کارگاه داستان نویسی (5)
  • جدا کننده ها (4)
  • نرم افزار ها (4)
  • داستان های تصویری (4)
  • فیلمنامه های طنز و خنده دار (3)
  • آموزش روباتیک (3)
  • بیس های پیشنهادی (3)
  • مپ های عجیب غریب (3)
  • آشپزی (3)
  • نرم افزار تبلیغ در روم (2)
  • نرم افزارهای فلود (2)
  • آموزش کلش آف کلنس (2)
  • مپ های مخصوص کاربران (2)
  • قوانین اتحاد (1)
  • توون هال 7 (1)
  • توون هال 8 (1)
  • توون هال 9 (1)
  • توون هال 10 (1)
  • جوک پاییز97 (1)
  • جوک های تابستان 99 (1)
  • اپ اندروید

    Author Archives: arsam

    arsam

    About arsam

    لبخند بزن بزار همه بفهمن قویتر از دیروزی😀☺ از دریا آموختم: هرکس از حدش گذشت غرقش کنم 👌

    انرژی مثبت😉😉


    *♥♥♥♥*♥♥♥♥*

    جوهر وجود
    اشخاص را مانند چای کیسه‌ای در نظر بگیرید؛ تا آنها را در آب داغ نیندازید، متوجه جوهر وجود نمی‌شوند.

    *♥♥♥♥*♥♥♥♥*

    بخند
    امروز هر چقدر بخندی و هر چقدر عاشق باشی، از محبت دنیا کم نمیشه، پس بخند و عاشق باش … امروز هر چقدر دل‌ها را شاد کنی، کسی به تو خُرده نمی‌گیره، پس شادی‌بخش باش …

    *♥♥♥♥*♥♥♥♥*

    عینک تیره
    زندگی کسالت بار نیست، کسالت در مردمی است که از پشت عینکهای تیره به دنیا نگاه می کنند.

    *♥♥♥♥*♥♥♥♥*

    کوچک
    به نتیجه رسیدن امور مهم، اغلب به انجام یافتن یا نیافتن امری به ظاهر کوچک بستگی دارد. چاردینی…..Chardinni

    *♥♥♥♥*♥♥♥♥*

    مقصد
    مسیرت زیباست؟ ابتدا یقین پیدا کن که به کجا می رود، اما اگر مقصد زیباست، به مسیر توجهی نکن، به راهت ادامه بده…

    *♥♥♥♥*♥♥♥♥*

    بخندید
    لذت های زندگی بی شمارند، امواج دريا، طلوع خورشيد ، رقص برگ در خزان، خنديدن دوست… بخنديد و يكی از لذات زندگی را به دوستانتان هديه دهید…

    *♥♥♥♥*♥♥♥♥*

    می بخشم
    من همه کس را می بخشم، در حال، گذشته و آینده؛ من احساس آزادی می کنم. چه احساس نیکو و دلپذیری دارم وقتی همه کسانی را که می شناختم بخشیدم.

    *♥♥♥♥*♥♥♥♥*

    دیدگاه
    باران که میبارد همه پرنده ها به دنبال سر پناهند اما عقاب برای اجتناب از خیس شدن بالاتراز ابرها پرواز میکند.این دیدگاه است که تفاوت را خلق میکند.

    *♥♥♥♥*♥♥♥♥*

    باور
    برای آنچه که باور دارید ایستادگی کنید، حتی اگر به معنای تنها ایستادن باشد.

    *♥♥♥♥*♥♥♥♥*

    فکر مثبت
    یک فکر مثبت کوچک در اول صبح می‌تواند کل روزتان را تغییر دهد.

    *♥♥♥♥*♥♥♥♥*

    موفقیت
    موفقیت پیش رفتن است نه به نقطه پایان رسیدن. نلسون ماندلا
    Nelson Mandela

    *♥♥♥♥*♥♥♥♥*

    مکث کن
    پیش از آنکه چیزی بگویید، یک لحظه مکث کنید و به این بیندیشید که اگر همین حرف را کسی به شما می‌گفت، چه حسی داشتید…

    *♥♥♥♥*♥♥♥♥*

    قوی ترین
    گاهی قوی ترین ما، کسی است که در غمی پنهان همچنان لبخند می زند، در پشت درهای بسته گریه می کند و با مشکلاتی دست و پنجه می کند که هیچ کس خبر ندارد اما هنوز قوی ترین ماست.

    *♥♥♥♥*♥♥♥♥*

    زندگی
    زندگی یک چالش نیست. اگر آن را به عنوان یک مشکل یا چالش بنگری؛ قدم اشتباه برداشته ای. زندگی رازیست که باید با آن زیست، عاشقش شد و تجربه اش کرد…

    *♥♥♥♥*♥♥♥♥*

    خدا و خواسته های ما
    خدا به سه طریق به درخواست های ما جواب می دهد: می گوید آری و آنچه می خواهی به تو می دهد. میگوید نه و چیز بهتری به تو می دهد. می گوید صبر كن و بهترین را برای تو فراهم می کند.

    @~@~@~@~@~@

    arsam
     

    4 سال پیش

    نوشته شده توسط :
    انرژی مثبت

    آیا میدانید ؟؟؟


    آیا میدانستید که 25 درصد فندق جهان برای شرکت نوتلا مورد استفاده قرار میگیرد.

    ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥

    آیا میدانستید سرود ملی هلند یکی از قدیمی ترین سرودها در جهان و سابقه آن به قرن شانزدهم برمیگردد

    ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥

    آیا میدانستید شهر هوتن در هلند به دلیل استفاده اهالی آن از دوچرخه یکی از پاک ترین و امن ترین شهرهای دنیاست

    ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥

    آیا میدانستید که هلند یکی از شش کشور موسس اتحادیه اروپا بوده است

    ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥

    یا میدانستید مرتفع ترین نقطه هلند فقط 321 متر بالاتر از سطح دریاست

    ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥

    آیا میدانستید وقتی که ژاپن در جنگ جهانی دوم شکست خورد و تسلیم شد امپراتور ژاپن شخصا و از طریق رادیو خبر را پخش کرد
    و این اولین باری بود که مردم ژاپن صدای امپراتور کشورشون رو میشنیدند

    ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥

    آیا میدانستید که ژاپنی ها باور دارند که گربه های سیاه خوش شانسی ببار می آورند

    ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥

    آیا میدانستید که 37 درصد کسانی که در شهر نیویورک زندگی میکنند در کشورهای دیگه به دنیا آمده اند

    ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥

    آیا میدانستید دیوید بهکام مبتلا به اوبیتا فوبیا یعنی از پرنده ها ترس دارد

    ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥

    آیا میدانستید در ژاپن کافی شاپ های جغد وجود داره و در هنگام نوشیدن و یا خوردن میتونید با جغد های زنده سرگرم بشید و بازی کنید

    ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥

     آیا میدانستید بخاطر گرم شدن کره زمین گل های خوشبو بوی کمتری در فضا منتشر میکنند

    ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥

    آیا میدانستید خودکشی در انگلیس غیر قانونی بود و اگه کسی رو هنگام خودکشی دستگیر میکردند به اعدام محکوم میکردند

    ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥

    آیا میدانستید که خندیدن و حتی لبخند زدن باعث خوشحالی مغز میشه و طول عمر و به ارمغان میاره

    ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥

    آیا میدانستید شیر اسب های آبی صورتی هستند

    ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥

    آیا میدانستید دولت آمریکا یک بیمارستان در شهر لاس وگاس را موقتا تعطیل کرد ، چون کارکنان این بیمارستان بر سر زمان مردن بیمارها با هم شرط بندی میکردند

    ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥

    آیا میدانستید معنی سئول پایتخت کره جنوبی به زبان همان کره ای ها همان پایتخت میشه

    ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥

    آیا میدانستید که وزن یک فیل از وزن زبان یک وال آبی کمتره

    ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥

    آیا میدانستید که با تعویض به موقعه روکش بالش میشه جلوی پیشرفت و بیشتر شدن جوش های صورت و آکنه رو گرفت

    ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥

    آیا میدانید یک گروه پلیس مخفی در شهر دیتردیت آمریکا که خودشون رو ساقی مواد مخدر جا میزدند
    سعی کردند یک گروه خریدار مواد مخدر رو دستگیر کنند
    ولی در نهایت فهمیدند اون گروه هم خودش یه گروه از پلیس مخفی های دیگه از شهر دیترویت

    ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥

    آیا میدانستید طبق آخرین تحقیقات درصد طلاق در زوج هایی که مراسم عروسی ساده و کم خرجی داشتند بسیار کمتر از زوج هایی هست که عروسی های بزرگ و گرون قیمت برگزار کردند

    ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥

    تا یک آیامیدانید دیگه خدانگهدار
    ♡____♡

    arsam
     

    4 سال پیش

    نوشته شده توسط :
    آیا میدانید

    بسته جوک پاییزی | 18 آبان 1398


    بعد از افطاری ،همین یکشنبه شب
    رفته بودم منزل مشتی رجب

    در حدود هشت یا نه هفته بود
    همسرش از دار دنیا رفته بود

    تسلیت گفتم که غمخواری کنم
    این مصیبت دیده را یاری کنم

    رفت و ظرفی میوه آورد آن عزیز
    با ادب بگذاشت آن را روی میز

    در همین هنگام آمد خا له اش
    خاله ی هشتاد یا صد ساله اش

    او زبان بر حرف و بر صحبت گشود
    من حواسم پیش ظرف میوه بود

    در میان حرف او گفتم چنین
    آفرین ، به به ،هلویعنی همین

    ناگهان آن پیرزن از جا پرید
    از ته دل جیغ ناجوری کشید

    داد زد الاف بودن تا به کی
    هی به فکر داف بودن تا به کی

    یک کم آدم باش این هیزی بس است
    داستان گربه و دیزی بس است

    مردکِ کم جنبه ی بی چشم و رو
    تو غلط کردی به من گفتی هلو!
    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    این شعر زیر بسیار کاربرد دارد ! من خودم هزار بار شماره هام پاک شده
    بعد که اس ام اس میاد ، میمونم این شماره مال کیه !
    بدبختی اینجاست فقط کافیه طرف بفهمه که شماره هات پاک شده
    هزار جور ادا اطوار در میاره تا بگه کیه
    حالا این شعر محترمانه شاید تاثیرش بهتر از فحش و تهدید باشه
    در حافظه ی گوشی من نام شما نیست
    ای دور ز غم یاور من نام شما چیست؟
    عذرم بپذیر حافظه یکباره پریده
    نامت بفرست ثبت مجدد بشه برلیست

    تجربه داشتم که میگما
    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    ای شیرجه رفته توی قندان

    و ای هیکل تو منارجنبان

    ای هشت بهشت خوشگل من

    دروازه ی دولت دل من

    در قلب منی، قسم به سعدی

    باقیش برای وقت بعدی

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    ای با صفا

    تو را زنم صدا

    هر روز میدهم ندا

    اگر داشتی وفا

    پیامک می دادی گدا

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    اتاق آقا پسرا و دختر خانوما
    اول وارد اتاق آقا پسرا ميشيم‌
    براي ورود به اتاق پسرها اصولا شما بايد به يك گيره لباس براي زدن بر روي بيني مبارك
    يك دستكش و يك سيستم موقعيت ياب ماهواره اي مجهز باشين

    چون ممكنه هر لحظه تو اين اتاق كه بي شباهت به بازار شام هم نيست
    يا گم بشين يا با دست زدن به وسايل، آخرين ورژن مرض ها رو دريافت كنين يا از رايحه ي خوش اتاق به ديار باقي سفر كنين
    تو اين اتاق هر چيزي پيدا ميشه از شير مرغ گرفته تا جون آدميزاد

    هر وسيله اي تو اين اتاق تعريف خاص خودشو داره مثلا كمد لباس جاييست كه در اون ميتوان لباسها و اقلام ورزشي كه تا حالا رنگ آب رو به خودشون نديدن پنهان كرد و لطف بزرگي به جامعه بشري نمود

    زير تخت، بهترين مكان براي چپوندن كليه وسايل وقتي كه قراره يه شخص رو در بايستي دار وارد اتاق بشه

    رو در و ديوار اتاق هم عكس هر جك و جونوري به چشم ميخوره كه اگه يه شب خداي نكرده وارد اتاق بشين اونجا رو با پارك ژوراسيك اشتباه ميگيرين
    تنها راه عبوري توي اتاق راهيه كه درِ ورودي رو به ميز كامپيوتر وصل ميكنه و بقيه ي مسير ها به علل گوناگون مسدود هستن

    همه جور وسيله ي ورزشي از راكت تنيس گرفته تا دوبنده ي كشتي تو اين اتاق هست اما دريغ از يه ذره اطلاعات ورزشي
    توي گوشه اتاق هم يك سطل آشغال بيچاره به چشم ميخوره كه تا خِرخِره پره و عاجزانه تقاضاي تخليه شدن ميكنه

    ***

    حالا يه سر به اتاق دخترخانما ميزنيم‌
    روي در ورودي اتاق، يه خرس آويزون شده كه كلاه آبي رنگي هم به سر داره. وقتي در رو باز ميكنين متوجه ميشين كه هيچ راهي براي ورود وجود نداره آخه از سقف تا كف اتاق پوشيده شده از تزيينات و آثار هنري مربوط به دوران سوم زمين شناسي

    رو در و ديوار اتاق عكس شاهزادهء سوار بر اسب رؤياهاشون كه از قضا شباهت زيادي به سوپر استارهاي سينما از جمله گلزار رادان و‌ دارن،وصله

    استراتژيك ترين نقطهء اتاقشون هم ميز آرايش چون هم وسايل بتونه كاري روش قرار داره هم تو كشوي دوم ميز دفتر خاطراتشون كه سر نخ بسياري از مجهولات زمانه، نگهداري ميشه. از ميون صدها عروسكي كه توي اتاق به چشم ميخوره يه عروسك نقش سنگ صبورِ لحظات تلخ زندگيشون رو ايفا ميكنه

    فرش زير پا، رنگ اتاق، رنگ كيف و رنگ جوهر خودكار مورد علاقشون، با هم سته. همه چيز آنكارد شده وسر جاشه اما

    اما اگه قرار باشه يه دختر و يه پسر به طور همزمان برن به اتاق هاشون و يه وسيله رو بيارن، اين پسرها هستن كه فاتح اين ماراتن ميشن
    جالبه، اما هنوز جواب قانع كننده اي براي اين مسئله پيدا نشده

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    ابراز علاقه شديد پليس راهنمايي رانندگي به من
    مشـغول رانندگي تو جاده ام

    از فاصله دور پلـــيس واسم دست تكون ميده و ابراز ارادت ميكنه
    واقعا آدماي با محبتي هستــن
    موندم چطوري از اين فاصله منو شــــناختن؟
    يكيشونو جو مي گيره مي پره وسط جـــاده
    با حرارت خاصي واسم دست تكــون ميده
    چراغ ميزنم وبا حركت دست به ابرازعلاقه شون جـــواب ميدم
    دفترچه و خودكار تو دستشه
    احتمالا ميخواد ازم امـــضا بگيره، اما الان وقت ندارم باشه واسه بعـــد
    اشك تو چشام حلقه ميزنه از اين همه احساسات پاك و بي آلايش
    چه پليساي مهربون و عالي داريم من به همشون بخاطر اين احساساتي كه واسم بخرج دادن تشكر مي كنم

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    آقا دیروز تو فیسبوک یه سوال پرسیده بودن که این سوراخ رو خودکار بیک به چه کاری میاد
    اینم نمونه ای از جواب های دوستان

    یک.این سوراخ حاوی کولاژن و ایلاستین بوده و این همون چیزیه که پوست خودکار به آن احتیاج دارد
    دو.عمل فتوسنتز رو انجام میداد
    سه.خودکارمون خفه نشه
    چهار.برای اینکه بی کار شدی انگشت تو بکنی تو سوراخ
    پنج.رای ما روحانی 😐
    شیش.برای اینکه سر جلسه امتحان جواب سوالو بلد نبودی بیکار نباشی باهاش فلوت بزنی
    هفت.حالا این همه سوراخ رفتی دنبال سوراخ خودکار بیک 😐
    هشت.مدیرعامل شرکتش استقلالیه !
    نه.هر چیزی باید یه سوراخی داشته باشه 😐

    این جواب آخری خیلی قانعم کرد
    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    تلگراممو باز کردم ۱۲۸تا مسیج از پسرخاله‌ام داشتم ترسیدم زود بازش کردم دیدم ۱۲۸بار نوشته هادی هادی هادی فکر کردم چیزی شده نوشتم جانم؟نوشت خیلی کم بادی، بعد یه سری میان میگن قطع ارتباط با فامیل خوب نیست🙈😁😂
    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    ﻣﺎ ﯾﻪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺍﯾﻨﺎ ﺳﻪ ﺗﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺍﺭﻥ ﺳﻪ ﻗﻠﻮ
    ﯾﻌﻨﯽ ﻻﻣﺼﺒﺎ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﮐﭙﯽ ﭘﯿﺴﺘﺸﻮﻥ ﮐﺮﺩﯼ …..ﺣﺎﻻ ﺍﺳﻤﺎﺷﻮﻥ: ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﭘﺮﯾﺴﺎ ﭘﺮﯾﺎ
    ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﺮﺳﻪ ﺗﺎﺷﻮﻥ ﻣﯿﮕﻦ ﭘﺮﯼ !!!! ﮐﻼ ﻣﻠﺘﯽ ﺭﻭ ﺳﺮﮐﺎﺭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ
    حالا ﭼﻨﺪ ﻭقت ﭘﯿﺶ ﯾﮑﯿﺸﻮﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﮐﻨﻪ
    داداشم ﻭﺍﺳﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺤﮑﻢ ﮐﺎﺭﯼ کنه، ﺭﻓﺘه ﺑﻪ هر ﺳﻪ ﺗﺎﺷﻮﻥ ﺗﺒﺮﯾﮏ گفته
    ﺑﻌﺪﺍً فهمیده ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﺑﻪ ﯾﮑﯿﺸﻮﻥ ﮐﻪ ﻋﺮﻭﺳﻢ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﺗﺒﺮﯾﮏ گفته

    😂😂

    ﺣﺎﻻ ﺍﯾﻦ ﻫﯿﭽﯽ، ﺗﻮ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﺑﻪ ﺑﺎﺑﺎﻡ می گم: ﻓﮏ ﮐﻨﻢ ﺍﯾﻦ ﺩاماﺩﻩ ﺑﯿﻦ ﺍﯾﻦ ﺳﻪ ﺗﺎ
    ﺩﻩ ﺑﯿﺲ ﺳﯽ ﭼهﻞ ﮐﺮﺩﻩ ! ﺍﯾﻦ ﯾﮑﯽ ﺭﻭ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ فرموده! ﺍﺧﻪ ﺍﯾﻨﺎ ﮐﻪ ﺍﺻﻼ ﺑﺎﻫﻢ ﻓﺮﻕ ﻧﺪﺍﺭﻥ
    ﺑﺎﺑﺎمم ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﻣﯿﮕﻪ
    ” ﺧﺎﮎ ﺗﻮ ﺳﺮﺕ ﺑﭽﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻧﺼﻔﻪ ﺗﻮست ﺭﻓﺘﻪ ﯾﻪ ﺯﻥ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﺎ ﺩﻭ ﺗﺎ ﺯﺍﭘﺎﺱ، ﺗﻮ ﯾﻪ ﺩﻭﻧﻪ
    ﭘﻨﭽﺮﺷﻢ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﯽ ﺑﮕﯿﺮﯼ؟
    😂😂😂
    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    پارسال زمسون مریض شده بودم شدید،داشتم از تب میمردم،بعدازکلی اسرارخانواده رفتم دکتر

    دکترم واسه اینکه تبم بیادپایین واسم شیاف نوشته بودمام بی خبر
    چیه؟خو تب داشتم!داروهاموگرفتم رفتم خونه مامانم آب آوردداروهاموبخورم،منم با همون بیحالی دست کردم توپلاستیک از هرکدوم یکی درآوردم که بخورم،آقانصیب هیچ بشری نشه
    اولیوانداختم بالادیدم توگلوم گیرکردچشام شدقدتشتک
    (شیافوخوردم!)
    ازشانس بدمابه صورت افقی توگلوم گیرکرده بود!خلاصه باهربدبختی بود دادمش رفت پایین،هنوزم نفهمیده بودم

    هیم غرمیزدم خولعنتیایکم کوچیکتربسازیدگلوم پاره شد

    انقدحالم بدبود پسو پیشمواشتباگرفته بودم

    خوابیدم وقتی بیدارشدم
    باوربفرمایدهیچ اثری از مریضی نبود
    باورفرمایدید

    نتیجه:داروروهرجوردوس داری مصرف کن اینافقط میخوان ماروعذاب بدن

    خوچرا؟ فقط شیاف

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    پیش مامانم نشسته بودم داشتم اهنگ مرسی تتلو رو میخوندم
    من : هر چی از دلت میاد بده بیاد
    مامانم : از دل من فقط پی پی میاد بدم بیاد ؟؟ ^__^
    من :|||
    تتلو :||
    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    دلاتون شاد و لباتون خندون
    (شاد باشید همیشه)
    دوستدار شما
    ARSAℳ

    arsam
     

    4 سال پیش

    نوشته شده توسط :
    جوک های پاییز 98 | نوشته های اندرویدی

    بسته جوک پاییزی | 14 آبان 1398


    میگن سعدی به چند نفر شماره داده بود

    یه شب یکیشون زنگ زد،نمیدونست کدومه

    میگه

    ملکا مها نگارا،صنما،بتا،بهارا

    متحیرم ندانم ، که تو خود چه نام داری

    قابل توجه بعضیا شماره میدین اسمشم بنویسین یادتون نره ???

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    از وقتی که شماره شو به بلَک لیست گوشیم انتقال دادم چند ماهی میگذره … شیش هفت تا اس داده بود که چند هفته بعد خوندمشون

    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    .

    اون موقع از دستش عاصی بودم چون واقعا اذیتم میکرد. یه شب با یه شماره دیگه اس داد برا همین نرفت تو بلک لیستم ؛ نوشته بود که اگه میخوای دیگه اس ندم بهت یه چیزی بگو

    .
    .
    .
    .

    بدون معطلی جواب دادم و همون چیزی رو که میخواست براش فرستادم چون واقعا دیگه نمیخواستم اس ام اساشو ببینم

    .
    .
    .
    .

    خلاصه از اون به بعد دیگه اس نداد ؛ نمیدونم اصلا چی شد که اینطور شد. دیگه سراغمو نگرفت ، اصلا انگار نه انگار که منم هستم
    به هرحال اعتراف میکنم که خیلی دلم برای اس ام اس هاش تنگ شده
    اگه الان اینارو میخونی ازت میخوام که یه شانس دیگه بهم بدی ، قول میدم بچه ی خوبی بشم
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    هم تو مسابقه ها شرکت کنم ، هم آهنگ پیشواز داغ هفته رو انتخاب کنم و حتی با شارژ ۱۶۸۶۵۰ریال ، برنده ۱۰۰تومن اعتبار هدیه داخل شبکه شم …
    ایرانسل دوسِت دارم

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    فکر میکنید اگر در دوره حافظ و سعدی ، فردوسی و… تلفن بود اونم از نوع منشی دار ، منشی تلفن خونشون چی میگفت ؟
    .
    .
    پیغامگیر حافظ

    رفته ام بیرون من از کاشانه خود غم مخور
    تا مگر بینم رخ جانانه خود غم مخور
    بشنوی پاسخ ز حافظ گر که بگذاری پیام
    زان زمان کو باز گردم خانه خود غم مخور
    .
    .

    .
    پیغامگیر سعدی

    از آوای دل انگیز تو مستم
    نباشم خانه و شرمنده هستم
    به پیغام تو خواهم گفت پاسخ
    فلک گر فرصتی دادی به دستم
    .
    .

    پیغامگیر باباطاهر

    تلیفون کرده ای جانم فدایت
    الهی مو به قربون صدایت
    چو از صحرا بیایم ، نازنینم
    فرستم پاسخی از دل برایت ??
    .
    .
    پیغامگیر فردوسی

    نمیباشم امروز اندر سرای
    که رسم ادب را بیارم به جای
    به پیغامت ای دوست گویم جواب
    چو فردا برآید بلند آفتاب
    .
    .
    پیغامگیر خیام

    این چرخ فلک ، عمر مرا داد به باد
    ممنون توام که کرده ای از من یاد
    رفتم سرکوچه ، منزل کوزه فروش
    آیم چو به خانه ، پاسخت خواهم داد

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    این شعر رو از دست ندین

    .
    .
    رفته بودم سر کوچه دو عدد نان بخرم

    و کمی جنس به فرموده مامان بخرم

    از قضا چشم من افتاد به یک دوشیزه

    قصد کردم قدحی ناز از ایشان بخرم

    ناز از دلبر طناز خریدن دارد

    بس که ابروی تتو با مژه اش ست شده بود

    مانده بودم چه از آن سرو خرامان بخرم

    تا به خود آمده دیدم به سرش شالی نیست

    به کجا میرود این چنین شتابان بخرم

    نکند دوره 40 سال عقب برگشته

    یا که من آمدم از عهد رضا خان بخرم

    با کمی استرس و دلهره گفتم بانو

    بهرتان روسری اندازه روبان بخرم؟

    گفت با لحن زنانه برو گمشو عوضی

    پسر مش صفرم آمده ام نان بخرم

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    یه بارم دوس‌دخترم میخواست موهاشو ببافه، گفتم توو کارهای مردونه دخالت نکن
    اونم از این حرف رومانتیکم کلی حال کرد و خرکِیف شدو گف باشه عجقم

    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    موهاشو یه جوری گره زدم که مجبور شد از ته بزنه
    ولی خدایی با کلاه گیس هم خوشگله

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    کبوتر با کبوتر باز باران با ترانه میخورد بر بامش بیش برفش بیشتر آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا عاقل کند کاری که باز آید به کنعان غم مخور خربزه با پوست موزو میندازی زمین هوا میره نمیدونی تا کجا میره

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    پسره تو كليسا نشسته بوده، يهو مي‌بينه يه دختر خيلي خوشگل مياد تو
    ميدوه ميره پشتِ يه مجسمه قايم ميشه
    دختره مياد ميشينه جلوي محراب و ميگه: اي خدا! تو به من همه چي دادي ، پول دادي ، قيافه دادي ، خانواده خوب دادي… فقط ازت يه چيز ديگه ميخوام… اونم يه شوهر خوبه …يا حضرت مسيح‌
    خودت كمكم كن
    پسره از پشت مجسمه مياد بيرون

    ميگه: عيسي هل نده!‌ هل نده زشته ، خودم ميرم

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    یکی ﺍﺯ ﺗﻔﺮﯾﺤﺎﺕ ﻧﺎﺳﺎﻟﻤﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ
    ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻣﯿﺮﯾﻢ ﺷﻬﺮﺑﺎﺯﯼ ﭼﻨﺪﺗﺎ ﭘﯿﭻ ﻭ ﻣﻬﺮﻩ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯿﺒﺮﻡ
    ﻫﺮ ﻭﺳﯿﻠﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺳﻮﺍﺭ ﻣﯿﺸﯿﻢ ﺑﻪ ﺑﻐﻞ ﺩﺳﺘﯿﻢ که ﺍﺻﻮﻻ ﺁﺩﻡ ترسوییه
    ﻣﯿﮕﻢ : ﯾﺎ ﺧﺪﺍ ﺍﯾﻦ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﺑﺎﺯ ﺷﺪ ؟

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    يك بابايي داشته از سر كار برميگشته خونه، يهو ميبينه يك جمع عظيمي دارن تشييع جنازه ميكنند، منتها يجور عجيب غريبي

    اول صف يك سري ملت دارن دو تا تابوت رو ميبرن، بعد يك يارو مرده با سگش راه ميره ، بعد ازون هم يك صف 500 متري ملت دارن دنبالشون ميرن

    يارو كف ميكنه، ميره پيش جناب سگ دار، ميگه: تسليت عرض ميكنم قربان، خيلي شرمندم… ميشه بگيد جريان چيه؟
    يارو ميگه: والله تابوت جلوييه خانممه، پشتيش هم مادر خانومم… هردوشون رو ديشب اين سگم پاره پاره كرده

    مرده ناراحت ميشه، همينجور شروع ميكنه پشت سر يارو راه رفتن، بعد از يك مدت برميگرده ميگه: ببخشيد من خيلي براتون متاسفم، ميدونم الانم وقت پرسيدن اينجور سوالا نيست، ولي ممكنه من يك شب سگ شما رو قرض بگيرم؟
    مرده يك نگاهي بهش ميكنه، اشاره ميکنه به 500 متر جمعيتي پشت سر، ميگه: برو ته صف

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    یه روز سه تا خانوم مرغه به هم میرسن اولی میگه چه روزگاری شده ، دیشب تو کیف دخترم یه عکس جوجه خروس پیدا کردم ….. دومی ميگه این که چیزی نیست یه روز دیدم دخترم تو خیابون داره با یه خروسه ميگه و ميخنده …. سومی ميگه اینها که چیزی نیست من دیشب تو کیف دخترم یه تخم مرغ پیدا کردم

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    ابر ها گریه می کنند تا گل ها بخندند. پس بخند گلم… الان که بارون نمی یاد پس نیشتو ببند

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    به پسر خالم گفتم میخوام برم کلاس گیتار
    گفت افرین ولی من پیشنهاد میکنم بری اکاردئون که اگه کور شدی منبع درامد داشته باشی

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    رفتیم تشک بخریم یارو هی میگه
    این آلمانیه طبیه نرمه فیلانه!بعد آخرش میگه یه جوری طراحی شده همسرتون شب غلت بزنه شما متوجه نمیشین بیدار شین 😐
    آخه آدمیزاد نباس بفهمه اونی که کنارشه، غلت میزنه ؟
    خوابه ، بیداره ؟ تب داره ؟ چه مرگشه؟
    من اصن میرم تشک ایرانی میگیرم که بدونم یکی کنارم خوابه
    اصن یه جوری که تکون خورد که هیچ اگه نصف شب بیدار بود
    آرنجشو گذاشته بود رو پیشونیش زل زده بود به سقف و فکر و خیال میکرد و
    تکون نمیخورد… بفهمم، بیدار شم بگم
    جونم؟ چیه؟ بیــا بغلم
    والا…. :))))

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    رفته بودم ازاین فروشگاه بزرگا
    اسم نميبرم تبليغ نشه براش
    يه پيرمرد با نوه اش اومده بود خريد، پسره هي زِر زٍر مي كرد
    پيرمرد مي گفت: آروم باش فرهاد، آروم باش عزيزم
    جلوي قفسه ي خوراكي ها، پسره خودشو زد زمين و داد و بيداد
    پير مرده گفت: آروم فرهاد جان، ديگه چيزي نمونده خريد تموم بشه

    دَم صندوق پسره چرخ دستي رو كشيد چنتا از جنسا افتاد رو زمين، پيرمرده باز گفت: فرهاد آروم! تموم شد، ديگه داريم ميريم بيرون! من كف بُر شده بودم

    بيرون رفتم بهش گفتم آقا شما خيلي كارت درسته اين همه اذيتت كرد فقط بهش گفتي فرهاد آروم باش
    پيرمرده با اين قيافه 😐 منو نگاه كرد و



    ツ نمایش کامل ツ

    arsam
     

    4 سال پیش

    نوشته شده توسط :
    جوک های پاییز 98

    اعترافات خنده دار


    چند اعتراف خنده دار پسران

    @~@~@~@~@~@

    @~@~@~@~@~@

    اعتراف می کنم پسر همسایمون دوتا سی دی از ویدیوکلوپ برداشته بود. گفتم که بده من هم ببینم. اون هم گفت به شرط اینکه یه سی دی جدید بدی. من هم که هیچی نداشتم رو یه سی دی الکی نوشتم کشتی رانی در کوهستان و بهش گفتم این فیلم رو هیچ جا ندارن. خیلی خوبه! خلاصه خیلی تعریف کردم اون دوتا سی دی رو ازش گرفتم

    چند شب قبل خواب دیدم از کنار فلکه شهرداری با موتور یه تیکه خلاف رفتم تا به اون طرف رسیدم از شانس بد ما دیدم پلیس ها وایسادن میگن ایست ایست! ما هم همون وسط خیابون وایسادیم. حالا مونده بودیم یه دنده بزنیم فرار کنیم یا موتور رو بدیم تحویل شون! خواستم فرار کنم دیدم به سربازه گفت شلیک کن!!! خلاصه آخرش موتور رو گرفتن. حالا حتما میگین این چه ربطی به اعتراف کردن داره؟ آخه بعد از این خواب بدون اینکه حواسم باشه همه این ها یه خواب بوده، نیم ساعتی رو تخت داشتم فکر می کردم که حالا جریمه و دردسر آزاد کردن موتور به کنار، فردا با چی برم دانشگاه؟

     اعتراف می کنم یه بار توی ویندوز 98 دستم خورد چند تا شورت کات پاک شد. بلد نبودم چیکار کنم. دل چرکی شدم ویندوزو پاک کردم دوباره نصب کردم

    اعتراف می کنم یکی از سوالات دوران کودکی من این بود که تو جاده چرا ما هر چی از ماشین ها سبقت می گیریم، اول نمی شیم

     اعتراف می کنم تو بچگی هام یه بار بابا و مامان من دعوا کردن، من هم رفتم یه عالمه حشره کش زدم به خودم که بمیرم … وصیت نامه هم نوشتم تازه، توش حلالشون کردم که عذاب وجدان بگیرن

    اعتراف می کنم که بچه بودم یه کارتون نشون می داد که مورچه زیره فیله یه سوزن می زاره و فیله میره هوا
    منم زیر یه بنده خدایی سوزن گذاشتم که بره هوا، جیغ زد ولی متاسفانه نرفت هوا

     اعتراف می کنم دو هفته قبل داشتم می رفتم جلسه، خیلی عجله داشتم، بهترین کت و شلوارم رو پوشیده بودم. باورتون نمی شه، وقتی از جلسه برگشتم خونه و درست دم در بود که فهمیدم همه این مدت با دمپایی بودم

    اعتراف می کنم یه بار داشتم پشت سر یه بنده خدایی حرف می زدم توی یه جمعی، خیلی از دستش عصبانی بودم. یه کم هم غیرمنصفانه و البته بی ادبانه حرف زدم. وقتی حرفم تموم شد یکی از بچه ها گفت: دیگه چیزی نمیخوای بهش بگی! گفتم: چرا، هر چی به او عوضی بگم حقشه اما همین بسشه، چطور مگه؟ گفت: چون هفته قبل اومده خواستگاری خواهرم و عقد کردن. الان تقریبا هر شب می بینمش، گفتم پیغامی داری بهش برسونم..

    arsam
     

    4 سال پیش

    نوشته شده توسط :
    جوک های پاییز 98

    روحـــــــ خدا در بدنــــــــــ انسانـــــ


    ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○

    راسته كه خدا از روح خودش تو بدن انسان دميد
    چند وقت پيش با پدر و مادرم رفته بوديم رستوران كه هم آشپزخانه بود هم چند تا ميز گذاشته بود براي مشتريها
    افراد زيادي اونجا نبودن، 3 نفر ما بوديم با يه زن و شوهر جوان و يه پيرزن پير مرد كه نهايتا 60-70 سالشون بود
    ما غذا مون رو سفارش داده بوديم كه يه جوان نسبتا 35 ساله اومد تو رستوران يه چند دقيقه اي گذشته بود كه اون جوانه گوشيش زنگ خورد، البته من با اينكه بهش نزديك بودم ولي صداي زنگ خوردن گوشيش رو نشنيدم

    بگذريم شروع كرد با صداي بلند صحبت كردن و بعد از اينكه صحبتش تمام شد رو كرد به همه ما ها و با خوشحالي گفت كه خدا بعد از 8 سال يه بچه بهشون داده و همينطور كه داشت از خوشحالي ذوق ميكرد روكرد به صندوق دار رستوران و گفت اين چند نفر مشتريتون مهمونه من هستن ميخوام شيرينيه بچم رو بهشون بدم

    به همشون باقالي پلو با ماهيچه بده، خوب ما همهگيمون با تعجب و خوشحالي داشتيم بهش نگاه ميكرديم كه من از روي صندليم بلند شدم و رفتم طرفش، اول بوسش كردم و بهش تبريك گفتم و بعد بهش گفتم ما قبلا غذا مون رو سفارش داديم و مزاحم شما نميشيم

    اما بلاخره با اسرار زياد پول غذاي ما و اون زن و شوهر جوان و اون پيره زن پيره مرد رو حساب كرد و با غذاي خودش كه سفارش داده بود از رستوران خارج شد

    خب اين جريان تا اين جاش معمولي و زيبا بود ، اما اونجايي خيلي تعجب كردم كه ديشب با دوستام رفتيم سينما كه تو صف براي گرفتن بليط ايستاده بوديم، ناگهان با تعجب همون پسر جوان رو ديدم كه با يه دختر بچه 4-5 ساله ايستاده بود تو صف
    از دوستام جدا شدم و يه جوري كه متوجه من نشه نزديكش شدم و باز هم با تعجب ديدم كه دختره داره اون جوان رو بابا خطاب ميكنه
    ديگه داشتم از كنجكاوي ميمردم، دل زدم به دريا و رفتم از پشت زدم رو كتفش، به محض اينكه برگشت من رو شناخت، يه ذره رنگ و روش پريد، اول با هم سلام و عليك كرديم بعد من با طعنه بهش گفتم

    ماشالله از 2-3 هفته پيش بچتون بدنيا اومد و بزرگم شده، همينطور كه داشتم صحبت ميكردم پريد تو حرفم گفت، داداش او جريان يه دروغ بود، يه دروغ شيرين كه خودم ميدونم و خداي خودم

    ديگه با هزار خواهشو تمنا گفت …. اون روز وقتي وارد رستوران شدم دستام كثيف بود و قبل از هر كاري رفتم دستام رو شستم، همينطور كه داشتم دستام رو ميشستم صداي اون پيرمرد و پير زن رو شنيدم البته اونا نميتونستن منو ببينن كه دارن با خنده باهم صحبت ميكنن، پيرزن گفت كاشكي مي شد يكم ولخرجي كني امروز يه باقالي پلو با ماهيچه بخوريم

    الان يه سال ميشه كه ماهيچه نخوردم، پيرمرده در جوابش گفت، ببين امدي نسازيها قرار شدبريم رستوران و يه سوپ بخريم و برگرديم خونه اينم فقط بخاطر اينكه حوصلت سر رفته بود، من اگه الان هم بخوام ولخرجي كنم نميتونم بخاطر اينكه 18 هزار تومان بيشتر تا سر برج برامون نمونده

    همينطور كه داشتن با هم صحبت ميكردن او كسي كه سفارش غذا رو ميگيره اومد سر ميزشون و گفتچي ميل دارين، پيرمرده هم بيدرنگ جواب داد، پسرم ما هردومون مريضيم اگه ميشه دو تا سوپ بايه دونه از اون نوناي داغتون برامون بيار

    من تو حالو هواي خودم نبودم همينطور اب باز بودو داشت هدر ميرفت، تمام بدنم سرد شده بود احساس كردم دارم ميميرم، رو كردم به اسمون و گفتم خدا شكرت فقط كمكم كن، بعد امدم بيرون يه جوري فيلم بازي كردم كه اون پير زنه بتونه يه باقالي پلو با ماهيچه بخوره همين

    ازش پرسيدم كه چرا ديگه پول غذاي بقيه رو دادي ماها كه ديگه احتياج نداشتيم، گفت داداشمي، پول غذاي شما كه سهل بود من حاضرم دنياي خودم و بچم رو بدم ولي ابروي يه انسان رو تحقير نكنم
    اين و گفت و رفت
    يادم نمياد كه باهاش خداحافظي كردم يا نه
    ولي يادمه كه چند ساعت روي جدول نشسته بودم و به دروديوار نگاه ميكردم و مبهوت بودم

    واقعا راسته كه خدا از روح خودش تو بدن انسان دمید

    arsam
     

    5 سال پیش

    نوشته شده توسط :
    یادمون باشه

    چوپـــــــــــــــــــــان دروغــــــــــــــــــڱو


    ﮐﺒﺮﯼ،ﺗﺼﻤﯿـﻢ ﻧﻤﯽ ﮔﯿﺮﺩ
    ﺩﻫﻘﺎﻥ،ﻓﺪﺍﮐﺎﺭﯼ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ
    ﭘﺴﺮ ِ ﺷﺠـﺎﻉ،ﺗﺮﺳﻮ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ
    ﻟﻮﮎ،ﺑــﺪﺷﺎﻧﺴﯽ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ
    ﭘﻠﻨﮓ ِ ﺻﻮﺭﺗﯽ،ﺯﺭﺩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ
    …… ﻣﯿﺘـﯽ ﮐﻮﻣﺎﻥ،ﺍﺳﺘﻌﻔـﺎ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ
    ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ ﺑــﺎﻟﺘﺎﺯﺍﺭ، ﺟﻌﻠﯽ ﻣﺪﺭﮎ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ
    ﺍﯼ ﮐﯿــﻮ ﺳــﺎﻥ،ﻣـُـﺪﻝ ِ ﻣﻮ ﻋﻮﺽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ
    ﺩﻭ ﻗﻠـــﻮﻫﺎ،ﺩﺳﺖ ِ ﻫــﻢ ﺭﺍ ﻧﻤـــﯽ ﮔﯿــﺮﻧﺪ
    ﺭﺍﺑﯿﻦ ﻫـﻮﺩ،ﺑــﺎ ﺩﺯﺩ ﻫﺎ ﺭﻓﯿﻖ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ
    … ﭘﯿﻨﻮﮐﯿـﻮ،ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ِ ﺟﺮّﺍﺣﯽ ِِ ﺑﯿﻨﯽ ﺍﺳﺖ
    ﯾـﻮﮔﯽ،ﺩﻭﺳﺘـﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﻣـﯽ ﻓﺮﻭﺷـﺪ
    ﭘـﺖ ﻭ ﻣـﺖ،ﭘُﺴﺖ ﻭﺯﺍﺭﺕ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ
    ﺩﺧﺘﺮﮎ ِﮐﺒﺮﯾﺖ ﻓﺮﻭﺵ، ﺭﻓﺘﻪ ﺩﻭﺑﯽ
    .
    .

    .
    ﻭﻟﯽ … ﻭﻟﯽ ﭼﻮﭘـﺎﻥ ِ ﺩﺭﻭﻏﮕﻮ،ﻫﻨﻮﺯ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ

    @~@~@~@~@~@

    @~@~@~@~@~@

    بخند بیخیال غم دنیا

    @~@~@~@~@~@

    arsam
     

    5 سال پیش

    نوشته شده توسط :
    نوشته های اندرویدی

    😊هفده مهر روز جهانی پست مبارک باد😊


    ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○

    17 مهر تبریک روز پست

     

    پس از صدارت امیرکبیر، تحولات تازه ای در پست کشور ایجاد گردید
    فعالیت پستی کشور های استعمارگر تعطیل شد و پیکهای پست ایران، با نظم و نظامی تازه که امیرکبیر ایجاد کرده بود با سرعت و دقت بسیار، امور مراسلاتی را انجام می دادند

     

    شایان ذکر است که چون پست در ایران از قدمتی طولانی برخوردار است
    از فعالیت چاپارهای قدیم تا پست پیشرفته کنونی
    ابزارو آثاری گرانبها و دیدنی جمع آوری شده است که در موزه پست نگه‌داری می‌شود

    9 اکتبر روز جهانی پست

    پست، کهن ترین و گسترده ترین نوع ابزار ارتباطی بین مردم یک کشور با ساکنان دیگر سرزمینها و مناطق جهان اسـت
    هر پستچی از انجام 3000 سفر پیشگیري میکند

    ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○

    سفرهایی کـه افزون بر هزینه، پیامد هـای دیگری چون اتلاف وقت، فشارهای عصبی و روحی، آلودگی هوا و انواع خسارتهای احتمالی مالی و جانی را نیز بـه همراه دارد

    از سال 1969 روز 9 اکتبر = سال‌روز تأسیس اتحادیهٔ جهانی پست به عنوان روز جهانی پست تعیین گردید

    ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○

    arsam
     

    5 سال پیش

    نوشته شده توسط :
    پیامک تبریک

    😂😂😜متن خاص


    ﭼﻨﺪ ﻭﻗﺖ ﭘﯿﺶ ﯾﻪ ﺷﺐ ، ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺑﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﯾﻬﻮ ﯾﻪ ﭘﺸﻪ ﺍﻭﻣﺪ ﺻﺎﻑ
    ﻧﺸﺴﺖ
    ﻧﻮﮎ ﺩﻣﺎﻏﻢ
    ﯾﻪ ﻧﯿﮕﺎ ﺑﻬﺶ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻤﻮ ﮔﻔﺘﻢ : ﺳﻼﻡ
    ﮔﻔﺖ : ﻋﻠﯿﮏ
    ﮔﻔﺘﻢ : ﭼﯿﻪ؟
    ﮔﻔﺖ : ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﻧﯿﺸﺖ ﺑﺰﻧﻢ
    ﮔﻔﺘﻢ : ﺑﯿﺨﯿﺎﻝ … ﺍﯾﻦ ﺩﻓﻪ ﺭﻭ ﮐﻮﺗﺎ ﺑﯿﺎ
    ﮔﻔﺖ : ﺗﻮ ﺑﻤﯿﺮﯼ ﺭﺍﻩ ﻧﺪﺍﺭﻩ . ﮔﺸﻨﻤﻪ
    ﮔﻔﺘﻢ : ﺍﻻﻥ ﻣﯿﺘﻮﻧﻢ ﺑﺎ ﻣﺸﺘﻢ ﻟﻬﺖ ﮐﻨﻢ
    ﮔﻔﺖ : ﺧﻮﺩﺗﻢ ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺑﯿﺎﯼ ﺑﺰﻧﯽ ﺟﺎ ﺧﺎﻟﯽ ﺩﺍﺩﻣﻮ ﻣﺸﺘﺖ ﻣﯿﺨﻮﺭﻩ
    ﻭﺳﻂ ﺩﻣﺎﻏﺖ
    ….
    ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺣﺮﻓﺶ ﻣﻨﻄﻘﯽ ﻣﯿﻮﻣﺪ
    ﮔﻔﺘﻢ : ﺧﯿﻠﯽ ﭘﺴﺘﯽ
    .. ﯼ ﺩﻓﻪ ﺁﻫﯽ ﺑﻠﻨﺪ ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻟﺶ ﮐﺸﯿﺪ ﻭ ﺳﺎﮐﺖ ﺷﺪ
    ﮔﻔﺘﻢ ﭼﯽ ﺷﺪ؟؟
    ﮔﻔﺖ : ﺣﺎﺿﺮﯼ ؟
    ﮔﻔﺘﻢ : ﺗﺎ ﺟﻮﺍﺑﻤﻮ ﻧﺪﯼ ﻧﻤﯿﺬﺍﺭﻡ ﺑﺰﻧﯽ
    ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺻﺮﺍﺭﻣﻮ ﺩﯾﺪ . ﺩﺳﺘﻤﻮ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺩﻧﺒﺎﻟﻢ ﺑﯿﺎ
    ﮔﻔﺘﻢ ﮐﺠﺎ؟؟؟
    ﮔﻔﺖ : ﻣﮕﻪ ﻧﻤﯿﺨﺎﯼ ﺟﻮﺍﺏ ﺳﻮﺍﻟﺘﻮ ﺑﺪﻭﻧﯽ ؟ﭘﺲ ﻫﯿﭻ ﻧﮕﻮﻭ ﻭ ﺩﻧﺒﺎﻟﻢ ﺑﯿﺎ
    …ﺍﺯﺟﺎﻡ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺑﺎﻫﻤﺪﯾﮕﻪ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩﯾﻢ ﻭ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﻭ ﺑﺎﺯﻫﻢ
    ﺭﻓﺘﯿﻢ
    ﮔﻔﺖ : ﻫﻨﻮﺯﻡ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﯼ ﺑﺪﻭﻧﯽ ﯾﺎ ﻫﻤﯿﻨﺠﺎ ﮐﺎﺭﻭ ﺗﻤﻮﻡ ﮐﻨﻢ ؟؟
    ﮔﻔﺘﻢ : ﺍﯾﻨﻬﻤﻪ ﺭﺍﻩ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺗﺎ ﺟﻮﺍﺏ ﺳﻮﺍﻟﻤﻮ ﺑﮕﯿﺮﻡ … ﺑﺮﯾﻢ
    ﯾﻬﻮ ﯾﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺯﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺯﺩ ﺑﻪ ﭘﺸﺘﻢ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺍﯾﻦ ﭘﺸﺖ ﮐﺎﺭﺗﻪ ﮐﻪ
    ﻣﻨﻮ ﮐﺸﺘﻪ
    ﺭﺍﺳﺘﺶ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﭘﻨﻬﻮﻥ ،ﯾﻪ ﺟﻮﺭﺍﯾﯽ ﺍﺯﺵ ﺧﻮﺷﻢ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ
    ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﻭﻧﻘﺪﺍ ﻫﻢ ﺑﭽﻪ ﺑﺪﯼ ﻧﯿﺲ
    ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﻓﮑﺮﺍ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﯾﻬﻮ ﮔﻔﺖ : ﺁﻫﺎﺍﺍﯼ ﺁﻕ ﭘﺴﺮ .ﺭﯾﺴﯿﺪﯾﻢ
    ﮔﻔﺘﻢ : ﺧﺐ
    ﮔﻔﺖ : ﺧﺐ ﮐﻪ ﺧﺐ
    ﮔﻔﺘﻢ : ﺯﻫﺮ ﻣﺎﺍﺍﺭ .. ﭘﺲ ﺟﻮﺍﺏ ﺳﻮﺍﻟﻢ ﭼﯽ ﺷﺪ؟؟
    ﯾﻬﻮ ﺩﯾﺪﻡ ﺍﺷﮏ ﺗﻮ ﭼﺸﻤﺎﺵ ﺣﻠﻘﻪ ﺯﺩ ﻭ ﺳﺮﺷﻮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﭘﺎﯾﯿﻦ
    ﮔﻔﺘﻢ :ﭼﯿﻪ ؟
    ﮔﻔﺖ : ﺍﯾﻦ ﺳﻮﺭﺍﺧﻮ ﮐﻪ ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ﺗﻮﺵ ﺯﻧﻮ ﺑﭽﻢ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﻨﻪ
    ﺍﻭﻧﺸﺒﯽ ﮐﻪ ﯾﻪ ﭘﯿﻒ ﭘﺎﻑ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﺮﺩﯼ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻗﺖ ﯾﺎﺩﺕ ﻣﯿﺎﺩ ، ﻟﻌﻨﺘﯽ؟؟
    ﮔﻔﺘﻢ : ﺁﺭﺭﻩ . ﭼﻄﻮﺭ ؟؟
    ﮔﻔﺖ : ﺯﻥ ﻣﻦ ﺍﻭﻧﺸﺐ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻗﺖ . ﻭﻟﯽ ﺗﻮﺋﻪ ﻧﺎﻣﺮﺭﺭﺩ ﺑﺎ ﺍﻭﻥ
    ﺯﻫﺮﻣﺎﺭﯼ
    ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺭﺩﺵ ﺩﺍﺩﯼ ﺍﻭﻧﻮ ﺍﻓﻠﯿﺞ ﮐﺮﺩﯼ . ﺍﻻﻥ ﻣﻦ ﻣﻮﻧﺪﻡ ﻭ 70 ، 80 ﺗﺎ
    ﺑﭽﻪ ﻗﺪ ﻭ ﻧﯿﻢ ﻗﺪ ﻭ ﯾﻪ ﺯﻥ ﺍﻓﻠﯿﺞ
    ﺍﻭﻧﻢ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻃﺮﮐﻪ ﺗﻮﺋﻪ ﻟﻌﻨﺘﯽ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﺒﻮﺩﯼ ﯾﻪ ﭼﯿﮑﻪ ﺍﺯﻭﻥ ﺧﻮﻧﺘﻮ ﺑﻪ
    ﻣﺎ ﺑﺪﯼ
    ………………………………..
    ﺳﮑﻮﺕ ﺳﻨﮕﯿﻨﯽ ﺑﯿﻨﻤﻮﻥ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﺷﺪ
    ﺑﻐﻀﯽ ﺗﻠﺦ ﺩﺍﺷﺖ ﮔﻠﻮﻣﻮ ﻓﺸﺎﺭ ﻣﯿﺪﺍﺩ . ﺭﺍﺳﺸﻮ ﺑﺨﺎﯾﺪ ﺩﯾﮕﻪ ﻃﺎﻗﺖ
    ﻧﯿﻮﻭﺭﺩﻣﻮ ﺯﺩﻡ ﺯﯾﺮ ﮔﺮﯾﻪ
    ………………..
    ﺍﺯ ﻓﺮﺩﺍﯼ ﺍﻭﻧﺸﺐ ﻣﺎ ﺑﺎﻫﻢ ﺷﺪﯾﻢ ﻋﯿﻦ ﺩﻭﺗﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺧﻮﺏ
    ﻫﺮﺷﺐ ﻣﯿﺎﺩ ﭘﯿﺸﻤﻮ ﺗﺎ ﺩﻟﺶ ﻣﯿﺨﺎﺩ ﻣﯿﺬﺍﺭﻡ ﺧﻮﻥ ﺑﺨﻮﺭﻩ
    ﺭﺍﺳﺘﺶ ﺧﻮﺩﺵ ﺣﺪ ﻭ ﺣﺪﻭﺩﺷﻮ ﻣﯿﺪﻭﻧﻪ ﻭ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺳﻮﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ
    ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ
    ﺣﺎﻝ ﺯﻧﺸﻢ ﺧﺪﺍﺭﻭ ﺷﮑﺮ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺭﻭﺯ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﻬﺘﺮ ﻭ ﺑﻬﺘﺮ ﻣﯿﺸﻪ
    ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﯾﺸﺐ ﺩﯾﺪﻡ ﺩﻭﺗﺎﯾﯽ ﺑﺎ ﺯﻧﺶ ﮐﻪ ﯾﻪ ﻋﺼﺎ ﺯﯾﺮ ﺑﻐﻠﺶ ﺩﺍﺷﺖ
    ﺍﻭﻣﺪﻥ ﭘﯿﺸﻢ
    ﺟﺎﯼ ﻫﻤﮕﯽ ﺧﺎﻟﯽ
    ﺩﻭﺗﺎﯾﯿﺸﻮﻥ ﻧﺸﺴﺘﻦ ﺭﻭ ﺩﻣﺎﻏﻢ ﻭ ﮔﻔﺘﻦ : ﺑﺰﻧﯿﻢ ؟؟
    ﻣﻨﻢ ﺧﻨﺪﯾﺪﻣﻮ ﮔﻔﺘﻢ
    ﻫﺮﭼﻘﺪ ﺩﻟﺘﻮﻥ ﻣﯿﺨﺎﯾﺪ ﺑﺰﻧﯿﺪ . ﺧﻮﺵ ﺑﺎﺷﯿﺪ
    ﯾﻌﻨﯽ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻧﺸﺴﺘﯽ ﺧﻮﻧﺪﯼ ؟
    ﻋﻤه ندارم راحت باشید

    :دی*-*

    arsam
     

    5 سال پیش

    نوشته شده توسط :
    جوک های پاییز 98

    نمایش بیشتر
    user_send_photo_psot

    به کلینیک خدا رفتم تا چکاپ همیشگی ام را انجام دهم، فهمیدم که بیمارم
    خدا فشار ...

    user_send_photo_psot

    ♥♥.♥♥♥.♥♥♥

    دست به سینه و با اخم نشستم پشت یکی از میزا و با پام ضرب گرفتم ...

    user_send_photo_psot

    ..*~~~~~~~*..

    صدای مشت کوبیدن به در آهنی حیاط میاد، بیدار میشم داد میزنم کیه؟ ...

    user_send_photo_psot

    ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥

    با ناراحتے گفت
    همه به کسے که دوسش دارטּ میگـטּ تو با
    بقیه ...

    user_send_photo_psot

    ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪

    خیلے ها مے پرسن

    ڪی گفتہ محجبہ ها فرشتہ اند!!؟

    ...

    user_send_photo_psot

    @~@~@~@~@~@

    عروسی های ایران خیلی یه جوریه و اصلا
    تو داشته باش اولش که به بهانه اومدن ...

    user_send_photo_psot

    @~@~@~@~@~@

    خواستم بگم اگر خواهان اقامتی با خیالی آسوده در دستشویی هستید که ...

    user_send_photo_psot

    oOoOoOoOoOoO

    حالی خیال وَصلت
    خوش می دَهد فَریبم

    oOoOoOoOoOoO

    حافظ

    user_send_photo_psot

    *0*0*0*0*0*0*0*
    اسمت در شناسنامه هر چه كه باشد، فرقي نمي كند؛ در خانه به هر نامي ...

    user_send_photo_psot

    o*o*o*o*o*o*o*o

    اون چیه که هم فرش داره
    هم زمین فوتبال؟؟
    *Aya* *Aya*

    o*o*o*o*o*o*o*o ...

    user_send_photo_psot

    ^^^^^*^^^^^

    خدایا از بعضی آدمات بیشتر از حیوونات میترسم

    ^^^^^*^^^^^

    وقــتے بهت ...

    user_send_photo_psot

    @~@~@~@~@~@

    عروسی های ایران خیلی یه جوریه و اصلا
    تو داشته باش اولش که به بهانه اومدن ...

    user_send_photo_psot

    همه شب
    چشم شدم
    اشک شدم

     

    ریزش یک کوه شدم
    ناله ی جانسوز شدم

     

    درطلب عشقِ ...

    text .
    .
    .
    در حال تکمیل کردن سیستم نمایشی سایت .
    .