هرچه کنم نمی شـود
تا بروی تو از دلم
از تو فرار می کنم
باز تویی مقابلم

پای کشیده ام ز تو
تا بروی ز خاطرم
باز به کوچه باغ غم
دستِ تو شد حمایلم

آبِ رُخم تو بُرده ای،خواب و خورم گرفته ای
نی تو مرا رها کنی
نی به تو باز مایلم