لعنت به من و عشق تو و وعده ی “ما” یت
لعنت به من بی شرف مانده به پایت
له کرده غرور و دل و آیین شعورم
بی میلی و سردی دل و زنگ صدایت
باید بروم، ماندنم انکار ِ شعور است
نادیده بگیرم همه ی خاطره هایت
هی بغض و نم اشک و من و بالش خیسم
تکرار تو و خاطره ی مانده به جایت
کافر شدم از بعد تو، انگار دوباره
لازم شده پیغمبر و اعجاز ِ خدایت
من میروم آهسته و میپوسم و شاید
روزی کسی از من غزلی خواند برایت
❇ لیلا کاظمی فراهانی ❇
8 سال پیش
ایول
8 سال پیش
خیییییلی قشنگ بود
8 سال پیش
آخی به خاطره من کافر شدی الهی
هر چه میخواهد دل تنگت بگو