♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥

چهارده سالم بود که داداشم ازدواج کرد
خانومش با بقیه فرق می‌کرد
همش مجله‌های سینمایی می‌خوند
و فیلم می‌دید
فیلمایی که برادرش از تهران گیر می‌آورد و واسش می‌فرستاد

با تماشای اون فیلما دنیای منم عوض شد. آرزو عاشق اینگرید برگمن بود
آرشیو همه‌ی فیلماشو داشت
پوستراشو زده بود به دیوار
مامانم و صنم از کاراش حرص می‌خوردن

ولی داداشم می‌گفت
مهم اینه که قورمه‌سبزی خوب جا بیفته و بوش تو خونه بپیچه که اینم به راهه.
بقیه‌ش دیگه با یه بچه حل می‌شه
بذارین یه شکم بزاد
همین طورم شد

یه روز همه‌ی اون پوسترا و فیلما رو به من داد
و گفت من جرات و جربزه‌شو نداشتم
ولی تو واسه رسیدن به رویاهات کوتاه نیا

♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥

اینگرید برگمن با بوی قورمه سبزی اثر هاله مشتاقی‌نیا