o*o*o*o*o*o*o*o

چارلی چاپلین تو کتاب «سرگذشت من» میگه: یه روز که تو قرنطینه بودم مادرم به دیدنم اومد، وقتی پرستار ازش بخاطر سر و وضع نامرتب و صورت کثیفم معذرت خواهی کرد، مادرم خندید اومد بغلم کرد، صورتمو بوسید و گفت: با همه‌ی کثافتت هنوز هم دوستت دارم
اگر این کثافت ظاهری رو فاکتور بگیریم، اما واقعا کسی هست که با دیدن همه‌ی بدی‌ها و زشتی‌های بیرونی و درونیت که داری، دوستت داشته باشه؟!؟
من از محبت‌هایی که پشتش صدتا دلیل هست بدم میاد، میتونی اون روی پلید منو ببینی و بازم دوستم داشته باشی؟!؟
منو با تمام اخلاقای گند و مزخرفی که دارم، میتونی دوست داشته‌ باشی؟!؟