user_send_photo_psot

..♥♥………………

گاهی اوقات آدم یه چیزی رو “دوست” داره . مثلا رنگ قرمز رو “دوست” داره، گیتار “دوست” داره، قیمه “دوست” داره، شنا کردن رو “دوست” داره

یه وقتی هم هست که آدم یه چیزی رو “خیلی دوست”داره . مثلا خونوادش رو “خیلی دوست” داره، رفیق صمیمیشو “خیلی دوست” داره، کتاب خوندن رو “خیلی دوست” داره

اما یه موقع هایی هست، که آدم یه چیزی رو اونقدر دوست داره که توی اون دو دسته‌ی قبلی نمیشه بهش جایی داد، اصلا نمیشه اسمشو “دوست داشتن” گذاشت

همین موقع‌ها که آدم یه دفعه بدون اینکه متوجه بشه به سمت اون چیز تغییر میکنه و خم میشه، بدون اینکه متوجه بشه می‌بینه که بدون اون چیز نمیتونه زندگی کنه ! اصلا انگار یه جور جادوی قدیمی خیلی قوی باشه، همونا که کنترل آدم رو به دست میگیره و خودت هم خوشت میاد که کنترل بشی

یه جور حس عجیب و غریبی که بعضیا بهش میگن عشق، بعضیا هم میگن از همین خرافاتی که توی فیلم های رومانتیک هست

چجوری دوستت دارم ؟
همین مدل آخری

..♥♥………………

امیررضا لطفی پناه