دوزخم آنست که در وقت معادم نشناسی مادر


بَس دعا بهر منت پیش خدا رفته ز تو
آبرو ها داده است بر این منه بی آبرو
میشناسدم خدا از ناله و از اشک تو
***
کودکی شیر و غذایم داده ایی
هم دم بازی و اشک کودکی با من شدی
خنده هایم خنده بر لب میگذارد چهره ات ، اشک من در ماتمت دارد تورا
من به خوردن بر زمین ترسی ندارم ، مادرم
چون که دانم شانه هایت هست هنوزم میزبان گریه ام
***
وقت بی کسی شدی چون مونسم
درد دلهایم ز سینه خوانده ایی
آتش جانم به مهرت رانده ایی
پا به پایم تا توانت بوده بامن بوده ایی
***
مادرم ، شرمنده ام از بودنه نبودنم
مادرم من در قبال زحمتت شرمنده ام
منت آنطوری که بودی ز برم نبوده ام
***
از آتش دوزخ نهراسم که چنانست و چونین
دوزخم آنست که در وقت معادم نشناسی مادر
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
شعر از شیخ المریض عمو حسین پیرزاد

تقدیم به تموم مادر های دنیا ، روز مادر مبارک

khengoolestan_daftar_sheer (1)
***
khengoolestan_daftar_sheer (2)