حافظ
غزل شمارهٔ ۱۴۱
دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد_ چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد
آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت _ آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد
اشک من رنگ شفق یافت ز بیمهری یار _ طالع بیشفقت بین که در این کار چه کرد
برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر _ وه که با خرمن مجنون دل افگار چه کرد
ساقیا جام میام ده که نگارنده غیب _ نیست معلوم که در پرده اسرار چه کرد
آن که پرنقش زد این دایره مینایی _ کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد
فکر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت _ یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد
7 سال پیش
عشق
چرته
هر چه میخواهد دل تنگت بگو