♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥

برگرد که من تاب دل تنگ ندارم
با حرف بیا حوصله ی جنگ ندارم

خیلی به سکوت دل خود کرده ام عادت
اعصاب سه تار و دف و آهنگ ندارم

درد است که جای هوس بوسه ی داغت
بر روی لبم جز رژ پر رنگ ندارم

درگیر توام منزجر از فلسفه و درک
بگذار بگویند که فرهنگ ندارم

از خانه ی تو فاصله یک متر زیاد است
خب حق بده من طاقت فرسنگ ندارم

باید تو بیایی و بمانی که نمیرم
برعکس تو من جای دلم سنگ ندارم

♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
مریم صفری