♦♦—————♦♦

پیاده رفتن به قدر کافی سریع نبود، پس دویدیم
دویدن به قدر کافی سریع نبود، پس بر اسب چهار نعل تاختیم

تاختن به قدر کافی سریع نبود، پس کشتی راندیم

کشتی راندن چندان سریع نبود، پس با خوشحالی روی ریل های بلند فلزی به پیش غلتیدیم

ریل های بلند فلزی چندان سریع نبود، پس اتومبیل راندیم

راندن چنان سریع نبود، پس پرواز کردیم

پرواز به قدر کافی سریع نیست، به قدر کافی برای ما

دوست داریم زودتر به آنجا برسیم. به کجا؟

هر کجا که در آن نیستیم
اما می گویند روح بشر تنها قادر است با سرعتِ راه رفتن یک انسان حرکت کند
در این صورت این همه روح کجا هستند؟ عقب مانده اند

این طرف و آن طرف سرگردان اند، به آرامی، شب هنگام که نورهای مبهم در مرداب ها سوسو می زنند، به دنبال ما می گردند
اما برای ما به قدر کافی سریع نیستند؛ ما جلوتر از آنانیم، هرگز نمی توانند ما را بگیرند

به همین خاطر است که می توانیم اینقدر تند برویم؛ وجدان و روح مان بر ما سنگینی نمی کنند

مارگارت اتوود