♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥

راننده تاکسی انگشتش را تا مرفق کرده بود توی دماغش وباجدیت دنبال چیزی می گشت.بوی عرق وچربی بدن راننده را همراهی می کردند.تامیدان کرج باید می رفتم واین یعنی حداقل نیم ساعت بهره بردن از چنین فضایی

کناردستم پیرمرد چروکیده و زپرتویی نشسته بود وکنار دست اوعاقله مردی فرسوده باعینکی ته استکانی وریش کوتاه سیاه وسفید

رادیوی زاغارت داشت با هیجان از ترامپ و برجام و این جور چیزها حرف می زد

مسافر جلویی که مردی چاق و موفرفری بودگفت:این آمریکای قرمساق نمی ذاره اتم درست کنیم ازمغزایرانی می ترسه.راننده که درجستجویش کامیاب شده بود وحالا داشت حاصل کاررا گلوله می کردمتفکرانه گفت: مغزی که ایرانی داره هیچکس نداره حیف که نمی ذارن

مردفرسوده عینکش راجابجا کردوگفت: آخه داشتن اتم چه دردی از ما دوا می کنه؟

ـ هه …برق درست می کنیم دیگه لازم نیست ازخارج وارد کنیم. این آمریکای نامرد نمی خواد ما پیشرفت کنیم. این را مسافر چاق موفرفری باتحکم گفت

فرسوده با تعجب نگاه کرد خواست چیزی بگوید اما پشیمان شد
کنار خیابان دخترکی کم سن وسال بامانتوی کوتاه وکفش های رنگی منتظرماشین بود

موفرفری گفت:دخترفراریه ها…راننده باغیظ گفت معلوم نیست پدر ومادر اینا کیه؟همینجور ول میکنن بچه هارو تو خیابون
دختر من الان ۱۸ سالشه تاسرخیابون تنها نمتونه بره

فرسوده باحرارت گفت اینا همه به خاطر عدم درک والدین ومشکلات اقتصادی وفرهنگیه من خودم معلم هستم الان سی ساله…

موفرفری حرفش را قطع کرد.گفت: اینا همه از بی غیرتی پدراس باید سر همچی دخترایی رو برید فقط پای منقل نشستنو بلدن ونگاه معنی داری به پیرمرد زپرتو کرد

زپرتوگفت:من بیمارستان امام پیاده می شم.تا بیمارستان امام خیلی مانده بود

زپرتو ادامه داد: دخترم یهو بدنش دونه زده حالا چن روزه بستریه دکترا موندن که چشه. بیمه هم نداریم

راننده گفت:دکترا که حالیشون نیست فقط پول گرفتن بلدن

موفرفری سرش راخاراندوگفت:عفونته.یه بابایی رو آدرس میدم ببر آمپول قوی بزنه خوب می شه ودر همین حین به باسن خودش اشاره کرد بدمصب مرده رو زنده می کنه

راننده فکورانه گفت:ازاعصابه پسر عمه منم همینطورشده بود.

زپرتو گفت بچه سیزده ساله چه میدونه اعصاب چیه….موفرفری پیروزمند ومطمئن گفت حتما عفونته

راننده اما هنوز داشت روی تشخیص خودش پافشاری می کرد واینکه بچه یک ساله همسایه شان اعصابش گرفت وفلج شد..ترافیک عجیبی بود

راننده آروغی زدوگفت :روز به روز شلوغترمی شه همه گاو وگوسفندارو فروختن یه ماشین خریدن یا علی

فرسوده گفت مشکل تعداد ماشین نیست قوانین خوب اجرانمی شه فرهنگ رانندگی پایینه

موفرفری بعداز حل وفصل مسائل اتمی وفرهنگی وطبی حالا بالحن قاطعانه ای به صحنه بازگشته بود: به خدا باید به پلیسا بگن هرکی خلاف کرد باتیر بزننش. دونفرو که اینجوری کنن بقیه غلط می کنن خلاف کنن این ملتو یکی مثل رضاشاه باید آدم کنه روحش شاد

سرچهارراه که رسیدیم چراغ قرمز شده بود راننده که حوصله اش سررفته بود گازید ورفت وبه راننده ماشینی که پیچیده بود فحشی ناموسی داد وگفت نفهم یه دقیقه صبر نمی کنه ما رد شیم

موفرفری گفت قربونت پیاده می شم.راننده سرتقاطع ترمزکرد ومرد پیاده شدو هزار تومانی چروکیده ای دادومنتظر بقیه اش شد. راننده می خواست حرکت کند اما مرد فریاد زد :چه خبره یه تیکه راه…راننده گفت :کرایه اش همینه موفرفری فحشی داد ودر را کوبید

راننده هم یک دل سیر فحش ناموسی وقومیتی داد وحرکت کرد

هنوز دلش خنک نشده بود وداشت غرغر می کرد.فرسوده گفت بابا صلوات بفرست ولش کن

رادیو داشت آواز شادی می خواند اما زپرتو بغض کرده بود

♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥

امیدگاه