..♥♥………………

دکتر گوشت بامنه ؟
.
.
دل نازک شدم
مدتیه واسه خودم یه تیکه ابر شدم

همه میگن مال اب و هواست ، میگن هوای شهر کثیفه ، اگه بارون بیاد همه مریضیا خوب میشه
.
دل نازکی مریضیه دکتر ؟
باس نمونه برداری کنین ؟
ازمایشی چیزی ؟
میشه جراحی کنین ابرهای گلومو بردارین ؟
.
میدونم خطر داره ، اما خطرش کمتر از حرفهاییِ که قورت میدیم
.
من خیلی خسته شدم دیگه
خسته شدم از این همه شب ، از این همه روز ، ازاین همه هی ‘ درست میشه ، نترس ‘ گفتن به خودم که بدونم دروغه و دیگه هیچی هیچ وقت درست نمیشه
.
اصلا ادم دلش میخواد بترسه
دلش میخواد ابر بشه ، بباره بلکه تموم بشه این همه سرب داغ توی گلو ، توی نگاه
.
کاری میشه کرد دکتر ؟
میشه تو این داستان پیوند اعضا و اینا مثلا چشمامو بفروشم به جاش دوتا بال بخرم ؟
گفتن برات سامان میخواد کلیه شو بفروشه ؟ میشه منم بفروشم ؟ چشمامو ؟ گلومو ؟ همه رو بدم ، دوتا بال کوچیک بگیرم
.
اون وقت گنجیشک بشم پر بکشم برم تا خونه منیریه
بشینم روی درخت خرمالو ، مادربزرگ بشینه زیر درخت ، موهاشو بریزه روی شونه هاش اواز دشتی بخونه
.
.
.
میشه دکتر ، نمیشه ؟
داری گریه میکنی دکتر ؟
چه دل نازک شدی … :/

..♥♥………………

حمید سلیمی 🙂