o*o*o*o*o*o*o*o

در میان این همه آدم
گروهی اواز میخوانند و گروهی از سیاست میگویند
عده ای کتاب میخوانند، چند نفر عشق بازی های مضحکانه انجام میدهند

چند نفری هم درباره‌ی ته دیگ سوخته‌ی یک خاله زنک دیگر نظر میدهند
و من تنها در دخمه‌ی موحشِ کپک زده‌ی خود می نشینم ، به شنیدن چشم هایت میپردازم، خیالت را میبافم
صدایت را مینویسم بوسه هایت را میبویم و نگاهت را آشکارا لمس میکنم

و عده ای قصه دیوانگی‌ام را برای این جماعت عاقل‌ِ بی عقل شرح میدهند