♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
ميدونم الان تابستونه و تو يه گوشه ى اتاق بازم بيكارى
بازم اون حس افسردگى داره مياد پيشت و افكارت منفى
ولى الان دستاتو بزار زير آب سرد،حسش ميكنى خنكى آب رو ميگم
حالا پوستت رو لمس كن,چقدر سافه نه؟
حتى يكم به اسكرين گوشيت دقت كن، چطورى اين همه كلمه رو يه صفحه ظاهر شده؟
حالا بهت ميگم تو بايد لحظه لحظه زندگيت رو شكر كنى
تو آزادى بجنگى و جهانت رو بسازى با تمام شگفتى هاى اطرافت اين عالى نيست؟