—————–**–

سیلام جیگرا
بازم من اومدم با یه سبد خاطره
عن داره از اسمون میباره
آخ آخ شعرو به فنا کشوندم
خلاصع بریم سرع اصل مطلب

همونطوری که میدونین من یع دختریم کع واسم مهم نیس کی چیکارس کلن مسخرش میکنم
😜😜

این معلمای بدبختمون هم از دست من به فنا رفتن مخصوصا سر جلسه امتحان کع

عاغا یبار سر جلسه با خودم یازده تا ادامس بردم جااتون خالی جوییدم جوییدم جوییدم یه بادکنک تووووپ درس کردم باهاش
بعد تیکه تیکش کردم گذاشتم زیر باکسن بچها

عاغا گفتن از اداره میخوان بیان بازدید بعد مام عین بچه با ادبا نشستیم بعد اینا اومدن تو همه بچها گفتن برررررر
حالا من اون وسط دراومدم گفتم: جاااااااممممم

بعد این بچها اومدن پاشن یههههه وضعی اصنننن یه وضعیییی
عاغا خودتون تصور کنین
😂😂😂😂

بعد یبارم سر کلاس بودیم منم باخودم سیر بردم گذاشتم تو کولر
بعد معلممون اومد گف شادی تو که کنار پنجره ای پاشو کولرو روشن کن

منم پاشدم روشن کردم

بعد دودیقه که همه شیمیایی شده بودن این معلممون با صدای بلندددد گف: خااااک توووو سرررتون کیییی گوزیدهههه؟؟؟

همین الان یا خودش بیاد یا همتونو نوبت میندازم
خر خونای کلاسمونم که عین خر ترسیده بودن
😅😅

یه معلم ریاضیم داشتیم خیلی جوون بود بعد کل مدرسه عاشقش شده بودن
منم که تافته جدا بافته بودم همش ازش متنفررررر بودم
😡😡

بعد یه روز که داشتم از کنار دفتر رد میشدم این بهم گف شادی برو برام از این مستخدمه قهومو بگیر بیار

منم خوووو اینقددد ازش بدم میومد که اون اومده معلمی که دوسش داشتم رفتهههه
😠😠

رفتم دیدم تو ابدارخونه کسی نیس
😈😈

تو قهوش یکم ریکا ریختم
بعد یکمم فلفل

یه گنجشکم کنار پنجره ریده بود اونم توش انداختم
همش زدمو بردم براش
😷😷

اونم قشششنگگگ همشو سر کشید

بعد نیم ساعت این اینقد استفراغ کرد اینقددددد استفراغ کررررددد
بعد منم رفتم رو یه کاغذه نوشتم: من حاملم رحم کنید

بعد تو شلوغی چسبوندم بهش
😂😂😂
حتمن همتون دارین به این فک میکنین که چرا من تا الان اخراج نشدم

بزارین بگم
چوووووون
اییین معلمه
کسی نبود جزززززز
داییم
😂😂😂😂😂

—————–**–