@~@~@~@~@~@

من اومدم با خاطرات مزخرفم
عاغا من از دوران طفولیتم گشته مرده فوتبال بودم حسسسابیییی
تا همین چند وقت پیشم با این شاهرخ و ممدرضا و حسین و باقی بروبچ میرفتیم تو کوچه بازی

یه باریم که این مینا ایکبیری(دختر عموم) خونمون بود منو در حین بازی دید

اینم کا کلن میگه دخترررر باید باکلاس باشه و اینا کلییییی منو چزوند
😤😤😒
منم که در صدد انتقامی سخت و جان فرساااا بر اومدم و کلی نقشه شیطانی کشیدم
یه روز که خونه اغاجون اینا بودیم و این موجود چندش لجنی میخواست بره حموم و از این شامپو خوشگلا هم میخواست نقشمو اجرا کردم
😈
دویدم رفتم شامپو خریدمو بعدش رفتم سراغ اون تخم مرغایی که گذاشته بودم ترشی بشه و واس این موقع ها بود یه دونشو شکوندم توووش
بعله
😆
مینا هم که از حموم در اومد همه بش میگفتن چه بو گندی میدیاااا ولی این هی میگف چقد شما بی کلاسین این بو خعلی هم خوبه

خلاصههههه این فوتبال منو به کجا ها که نکشونداااا

یه روز دیگه هم کلی مهمون با پرستیژ بالا داشتیم
که دقیقن مصادف شده بود با بازی تیم مورد عالاقه من
😍😍
مامی جونم لطف کردن مسئولیت چایی هارو خدمت من سپرده بودن…
(دهنم سرویس شدااا)
من در حین حمل طاقت فرسای این بیستا چایی بودم کههههه یههههووووووو
وسططط ررراااه
تیمم گل زدددددد
منم که داشتم میپوکیدم از خوشحالی… هی میپریدم هوا
حالا اینور دلم اوفینا
حالا اونور دلم اوفینا
حالا گل گل
جون جون
آی آی باکسنتون سوختتتتت
😂😂

فقط قیافه مامانم دیدنی بودااا
از گوشاش دود میزد بیرون
😷😤

بابا که متحیر شده بود
😧😨

بقیه هم عین خر خرزو خان زل زده بودن به من
😳

چقددد من دختررررر گلیم
☺☺

آهاااا راسیییی چایی ها هم ریخت رو مینااااا
کلن این مینا بدبخته
😂😐😂

@~@~@~@~@~@