user_send_photo_psot

..♥♥………………

اگه همه چیز برعکس بود آن وقت خورشید به دور زمین می چرخید
آن وقت عقرب های ساعت به سمت راست می چرخیدند
آن وقت آغوشش را میتوانستی در همان لحظه ای که حسش کردی،دوباره حس کنی
آن وقت بوی خاص عطرش را دوباره می بوییدی
آن وقت دوباره میتوانستی لبهایت را بدون هیچ ترسی بر پیشانی اش بگذاری
آن وقت دوباره لبخندهایش را میدیدی
اما اگر میدانستی که تنها یک لحظه بعد قرار است ترکت کند،قرار است بهت بگوید که دوست ندارد در زندگی اش باشی و قرار است بهت غیر مستقیم بفهماند که به کس دیگری در زندگی نیاز دارد و نه تو

آن وقت دیگرآن لحظه شوم نمی آمد،آن وقت زمان به عقب برمی گشت و برای آخرین بار آغوش و لبخند و نگاه و عطر تنش را حس میکردی و برای همیشه از او خداحافظی میکردی…و برای همیشه از یادت پاک میشد…اما برای همیشه جای خالی یک نفر را که دیگر نمیدانستی کیست در گوشه ای از اعماق قلبت حس میکردی!…و این دردناک تر از شنیدن دوستت ندارم اوست