o*o*o*o*o*o*o*o

میدونست که من زود ناراحت میشم
میدونست که چقدر زیاد دوستش دارم

هی بیشتر بی محلی میکرد و عذابم میداد

منم که حساس بودم هی به جونش غُر میزدم

هی به روش میاوردم بی محلیشو

اونم نقطه ضعفمو میدونست و هی میگفت: تو حساس شدی، تو دیگه خسته شدی از این رابطه، داری بهونه میگیری

داشت حرفه دلِ خودشو به من میفهموند و منِ ساده هربار خودمو مقصر میدونستم

آدما بعضی وقتا برایِ اینکه حسو حالشونو بهت بفهمونن مجبورن حرفِ دلِ خودشونو به اجبار تو ذهنت بندازن تا درگیرش بشی و خسته

بعد تمامِ اشتباهاتو میندازن گردن تو و به راحتی میذارن میرن و تو میمونی با وجدانی همیشه ناراحتِ
و باور میکنی که مقصری

o*o*o*o*o*o*o*o

مبینا ژرژی