****►◄►◄****
کاش دورانمان کمی عقب تر بود
مثلا یک قرن
من چادرِ گلدار سرَم میکردم
و تو با چند نانِ سنگکِ تازه ، سرِ کوچه می ایستادی تا من از کنارت رد شوم و تو با تمامِ جسارتت به من نانِ داغ تعارف کنی
من نگاهم را نجیبانه می دزدیدم
و تو … عاشق تر می شدی … به این منِ دست نیافتنی
مالِ آن دوران اگر بودیم
برای دلبری از تو ، آبگوشت های جانانه روی اجاق ، بار می گذاشتم
که بویِ دلبرانه اش تا خانه ی شما برسد و تو بیشتر از همیشه عاشقم شوی
تا مادرت باز هم از نجابت و خانمیِ دخترِ چادر گلی بگوید و تو قند در دلت آب شود ، و از شرم و وَقارت ، سرخ و سفید شوی و سرت را پایین بیندازی
مالِ آن دوران اگر بودیم ؛ تو برای یک لحظه دیدنم ، با تمامِ جهان می جنگیدی
چقدر حیف که مالِ آن دوران نیستیم
مال آن دوران اگر بودیم
کوچه ها پر می شد از مردانی که دلشان می تَپید به خانه برگردند
و زنانی که تمامِ کوچه را برای آمدنِ مرد عاشقشان ، آب و جارو می کردند