کاغذی برداشتم. یک کاغذ تمیز، یک قطره کوچک عطر به آن زدم
یادم نیست چه عطری بود. عطری بود که مادرم به من داده بود. فرنگی بود
گرانقیمت بود
برای روزهای خواستگاری بود
دور و بر کاغذ را گل کشیدم و رنگ کردم. روبان کشیدم
بلبل کشیدم
شاید یکی دو هفته طول کشید. نقاشی میکردم و فکر میکردم چه کنم
عقلم میگفت دست بکشم. ولی بیچاره نگفته میدانست که باخته است
میدانست که نمی توانم. می خواستم که به حرف عقلم گوش کنم
برای خودم هزار دلیل و منطق آوردم. قسم میخوردم که نخواهم رفت
ولی انگار میخ آهنین در سنگ میکوبیدم
میدانستم که خواهم رفت. خود را با سنگ به مهلکه خواهم انداخت
چیزی میگویم و چیزی میشنوی در آن زمان عاشق شدن یک دختر پانزده ساله خود مصیبتی بود که میتوانست خون بر پا کند
چه رسد به نامه نوشتن. چه رسد به رد کردن خواستگار ؛ عاشق شدن؟ آن هم عاشق نجار سر گذر شدن؟ این که دیگر واویلا بود
آن هم برای دختر بصیرالدولملک
فکر آن هم قلب را از حرکت می انداخت
خون را سرد میکرد. انگار که آب سر بالا برود
انگار که از آسمان به جای باران خون ببارد
با شاخ غول در افتادن بود که من در افتادم و نوشتم
آرزویی را که بر دلم سنگینی میکرد، عاقبت نوشتم
بامداد خمار فتانه حاج سید جوادی_ پروین
5 سال پیش
یادش به خیر این بامداد خمارو مدرسه که میرفتم میخوندم اولین رمان طولانی بود که خوندم
5 سال پیش
یادش به خیر این بامداد خمارو مدرسه که میرفتم میخوندم اولین رمان طولانی بود که خوندم
امیدوارم
خوشت آمده باشه
5 سال پیش
امیدوارم
خوشت آمده باشه
باشه سمپاشو
فردا تا هشت میزارم بعد اصلاح شدشو بم برسون بقیه اشو
5 سال پیش
امیدوارم
خوشت آمده باشه
خیلی قشنگه جلد دومشم نوشتن دارمش اسمش شب سرابه
5 سال پیش
باشه سمپاشو
فردا تا هشت میزارم بعد اصلاح شدشو بم برسون بقیه اشو
حالا شدی بچه ی با ادب
5 سال پیش
میسی ، ممنون تونی جون😀
5 سال پیش
میسی ، ممنون تونی جون😀
5 سال پیش
حالا شدی بچه ی با ادب
من با ادبم ستار گولم میزنه مجبورم میکنه بگوزم
اوطو بد به چشم میام
5 سال پیش
ممنون ، سمپاشووو ،تولد تو هم پیشاپیش مبارک
5 سال پیش
ممنون ، سمپاشووو ،تولد تو هم پیشاپیش مبارک
مرسی
هر چه میخواهد دل تنگت بگو