قسمت پنجم

♦♦—————♦♦

عمو که داشته باشی، انگار یه ارتش داری
عمو که باشد انگار دنیار رو داری
عمو که به رویت بخندد انگار جهانت خندان است
عمو که داشته باشی انگار غرور داری
انگار کوه داری
معدنی از محبت داری
دل شیر داری و غمی نداری
اما…
وای به حالت اگر عمو خم به ابرو بیارد
وای به حالت می شود اگر عمو جلوی چشمانت بشکند
دنیایت تار می شود، سیاه می شود
اگر عمو زانو بزند.
آه بکشد
زخم بزنند
سم بتازانند
سرش را ببرند
می میری
اگر عمو را دیگر عمو نبینی
دیگر لبخندی بر صورتش نبینی
اصلا دیگر صورتی نبینی.
عبد الله، عمو داشت
چه عمویی، چه سالاری
اما همه ی اینان را به چشم دید، دید و دیگر عمو ندید.

♦♦—————♦♦