‌همچین کودکی بودیم ما

سلام خدمت دوستان عزیز و مریض

عرضم به خدمتتون ما بچه های دهه هفتادی کلا معصوم واقع شدیم
😎
می دونید کی اینو کشف کردم
وقتی که بچه های دهه هشتادی و بخصوص نودی رو می بینم کلا بیماری افسردگی میاد سراغم
😣
یعنی عامو شما به این چند مورد که میگم دقت کنید

جشن تکلیف که برامون گرفتند چادر سفید گل گلی مون از رو سرمون جدا نشد و اواین سالش رو هم روزه گرفتیم تا الان
الان که جشن تکلیف میگیرن طرف جشن پارتی برگزار می کنه و کلی بزک و دوزک و فرداش هم موهاش رو یه طرفی میریزه رو صورتش که چی!!!که من بزرگ شدم.وقتی ازش می پرسی روزه ای؟بر میگرده میگه اوا روزه مال فلان کسانه
😐

اقا وقتی ما می رفتیم به گوشیه ساده ی بابا مون دست بزنیم کلی ابا و اجدادمون رو می اوردند جلو چشامون که این موبایل جیزه
اما الان چی؟
بچه ها یه دستشون تو تبلت با داداش مجازی اند و اون یکی دستشون تو لب تاب عشق مجازی
😄

بی خیال اون دو تا اصلا.دلمون رو خوش می کردیم به بازی های گروهی و توب بازی تو حیاط و کوچه که اونم نمیزاشتن یعنی شما فرض کنید
یه روز که بابام دید سخت تو بازی غرق شدیم صدام کرد یه پونصدی داد دستم گفت برو یه تخم مرغ خروس بخر
منم که می خواستم زود به بازی برسم با عجله رفتم و گفتم تخم مرغ خروس می خوام
😮
نمی دونم فروشنده کجا غرق بود که برگشت گفت ما تخم مرغ خروس برا فروش نمیاریم
😒
منم رفتم به بابا گفتم تازه فهمیدم سر کارم
☹

خداییش الان به بچه ها بگی برو تخم مرغ خروس بخر هزار و یک تا دلیل و برهان و منطق میارن که به این دلیل خروس تخم مرغ نداره
😑