^^^^^*^^^^^

دلم گرفته است از کسانی که بی موقع،بی توجه به تو وحالت تورا قضاوت میکنند
از کسانی که قضاوتت میکنند بی آنکه بدانند تو بعد از قضاوت بیجایشان چه حالی داری
کسانی که قضاوتت میکنند بی آنکه توجه کنند به اینکه تو کسی را نداری؛کسی را نداری که غم هایت را بر روی شانه اش خالی کنی،کسی را نداری که برایش بغض کنی و او بگوید مگر من نباشم که تو اینگونه بغض کنی 🙁
گاهی اوقات حجم دلم آنقدر پر میشود که از تمام غصه هایم یادم خواهد رفت و به حالت پوچی میرسم؛مانند جعبه ای که پر از خالیست!!!
کاسه چشمانم هوای اشک ریختن میکنند وقتی باخود فکر میکنم و میگویم چرا من؟؟!!چرا من باید اینگونه غصه دار شوم، من که سنی ندارم،گناهی ندارم؛چرا یکدفعه باید از قله خوشیهایم به پایین پرت شوم گویی که روی حبابی بودم وحال حبابم ترکیده ومن محکم با زمین برخورد میکنم!!!
راست میگویند که گفته اند به خودت نناز که به شبی بندی…
دقیقا داستان من است،من آنقدر از غم داشتن غافل شده بودم که غم داشتن را فراموش کرده بودم،آنقدر غرق خوشی بودم که از خدای خودم غافل شدم، از معبودم غافل شدم وحال میفهمم،حال که داشته هایم اندک است میفهمم چقدر فاصله داشتم از خدا ونمیدانستم
اما حال به سوی او برگشته ام و هرلحظه حضورش را در کنارم حس میکنم حتی اگر بی کس ترین آدم روی کره خاکی باشم،حتی اگر تمام انسان های دنیا قضاوتم کنند،پشتم به خدایی گرم است “کــــه بـــــه شــدت کــــافـــیســــت”

^^^^^*^^^^^
💠ŋⓐ乙ⓐŋɨŋ.ムŁ💠