..*~~~~~~~*..

user_send_photo_psot

و من بنده ای هستم در میان این خلق جهان، مساحت اطرافم پراست از آدم های مهربان؛ اما آیا مهربانی همه آنها باطنیس!؟یا نه، صرفا از روی ظاهر است!؟

مانده ام تنها اینجا در میان انبوهی از آدم هایی که هر چند دلسوز منند ولی، در ماهیت دلسوز خودشان هستند؛ به فکر خودشان هستند، نه خلقی مانند من، نباید از آنها شکایتی داشت، چون این رسم زمانه است، زمانه ای که هر روز پوست می اندازد و انسانها را همراه با خود تغییر میدهد، نمیخواهند تغییر کنند اما راهی جز تغییر ندارند؛ چرا راهی دیگر برایشان هستم که به طور کل نمیشود نامش را راه گذاشت بیراهه بگوییم بهتر است، آری برای آنها جز تغییر بیراهه ای دیگر هست که میتوانند آن را انتخواب کنند ولی شاید خودشان اوایل فکرکنند زندگیشان بی نقص است و بهترین راه را انتخواب کرده اند وقتی بعد از چندسال بر میگردند و پشت سرشان را نگاه میکنند جز خرابه چیزی نمیبینند، آن زمان است که به خود میگویند:چرا اینگونه شد؟!؟

من که بهترین راه را انتخواب کردم، و این گونه میپندارند که حق ما این نبود،این حرفشان به این معنی است که کسی در این میان حق آنها را خورده است،آیا کسی در میان گیرو بور زندگی به این فکر می افتد که حق کس دیگری را بخورد؟؟
مشکل اصلی ماهمین است که همیشه سعی داریم اشتباهات خودمان را گردن دیگران بیندازیم

..*~~~~~~~*..

البته راجب بعضی آدما صِدق میکنه