○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○
عزیزم
دیگر حتی نمی خواهم آرزویت باشم
آرزو می کنم او آرزوی تو باشد
آرزوی او دیگر
مشکل از خود ماست
واسه کسی که یه قدم واسمون برمی داره
دو کیلومتر می دویم
تمام غصه های که برایت خوردم بالا آوردم
طعم بیهودگی می داد
این روزها حرفی برا گفتن جز سکوت ندارم
اما اشک های زیادی برای ریختن دارم
دلم کار دست است
خودم بافتمش
تارش از سکوت
پودش از تنهایی
همین است که خریدار ندارد
لعنتی کاشکی می دونستی
سکوتم دردها داره واسه گفتن
بعضـى ها گــریه نمى کنند
اما از چشم هایشان معلوم است که اشــکى به بزرگى یک سکــوت
گوشه چشمشان به کمــین نشسته
😢😢😢
6 سال پیش
۴۶۷
👌👌👌👌👌
هر چه میخواهد دل تنگت بگو