از باران گله ای نیست
آخر چه میداند در شهر من
پشت هر پنجره
زیر هر چتر خانه ای از خاطره می گوید پاییز دارد تمام میشود و تو هنوز منتظری
♥
از باران گله ای نیست
آخر چه میداند در شهر من
پشت هر پنجره
زیر هر چتر خانه ای از خاطره می گوید پاییز دارد تمام میشود و تو هنوز منتظری
♥
ما آمدھ ایمـ زندگے ڪنیم تا قیمت پیدا ڪنیم
👌
نھ اینڪھ با هر قیمتے زندگے ڪنیم
✋
زندگے ما حڪایت یخ فروشے است ڪھ از او پرسیدند فروختے؟
گفت نھ ؛ ولے تمام شد
😕
مولا ، زمان آمدنت دیر شد بیا
این دل در انتظار فرج پیر شد بیا
دیدم به خواب آمدی از جاده های دور
گفتا دلم که خواب تو تعبیر شد بیا
اَللّهُمَّ عَجِّل لوَلیِّکَ الفَرَج
روی هر پــــلہ کہ بــاشے
خدا یک پلہ بالاتـــر است
نہ برای اینڪـہ
خداستـــــ
بـرای اینـــڪہ دستتـــ را بگیـرد
استادیک صفحه سفید گذاشت جلوی دختر و گفتː بنویس! هر چه می خواهی بنویس! بد,زشت,احساسی,هیجان انگیز,دوست داشتنی,
هی بنویس و پاک کن
چند دقیقه بعد صفحه سفید کاغذ پراز علامت و حرف بود.چروک و خط خطی و کثیف، جای پاک کردن ها و نوشتن های مکرر رویش دیده می شد
کاغذ را گرفت.یک کاغذ سیاه به او داد و گفتː بنویس. همان هایی که آنجا نوشتی پاک کن ,خط خطی کن
دختر گفتː نمی شود استاد، روی برگه سیاه چیزی نوشته نمی شود
استاد چادرش را سرکرد و لبخند ملیحی زد.نگاه دختر به سیاهی چادر خیره ماند
💚❤💛
حجاب💜
واکسن مقابله با تیر نگاه های آلوده است
آیا خود را واکسینه کرده ای❔❓❔❓