چشم به راهِ کسی بمان
که آمدنش عجیب بوی ماندن بدهد
که از پشتِ نگاهت بفهمد
معنایِ درد هایت را
معنای دلتنگی هایت را
چشم به راهِ کسی بمان
که از شوق دیدن تو
تمامِ خیابان های شهر را میانبر بزند
اصلا
آنها را دوتا یکی کند
تا زودتر از تو به خانه برسد
بعد بیاید ببیند
که تو زودتر خودت را به خانه رسانده ای
بی قرارِ قدمهایش شوی
بی تاب آغوشت شود
بوسه بارانش کنی
بوسه بارانت کند
طوری در آغوشت بگیرد
که خودت را
بیشتر مچاله ی آغوشش کنی
و بگویی: من دلم گم شدن می خواهد
گم شدن میانِ آغوشت
بعد لبخندت برایش
تا بناگوش باز شود
آنوقت زیر لب
به خدا خواهی گفت: خدا جان
بگذار زمستانت بماند
نرود اصلا
آخر من دیگر
گرفتار تابستان
گرم اغوشش هستم
عادل دانتی
7 سال پیش
قشنگن رهگذر نری ها
بمون که جات کمرنگ بوده تا الان تو خنگولستان
یه درحه نویسندگی هم بت میدیم
ببخشید البته اگه یکمی دیر شد
7 سال پیش
خیلی شیرین و قشنگ بود متنت
7 سال پیش
دوست هزیزم لطفا محترمانه و دوستانه نظر دهید.
با تشکر و بوس فراوان
7 سال پیش
قشنگن رهگذر نری ها
بمون که جات کمرنگ بوده تا الان تو خنگولستان
یه درحه نویسندگی هم بت میدیم
ببخشید البته اگه یکمی دیر شد
مرســـــــــــــی
7 سال پیش
قشنگ بود
7 سال پیش
منم از اینا میخوام
7 سال پیش
7 سال پیش
رهگذرپستات عالین
بازم وردوبه این خانواده تبریک میگم
امیدوارم همیشه فعال باشی
واینکه اینجا شادبشی
هر چه میخواهد دل تنگت بگو