تا به حال فکر کرده اید چه سرّی هست
که وقتی از
gps
ماشینتان استفاده میکنید، یک خانم راهنمای شماست؟
یا چرا مثلا در سمند، یک خانم مسئولیت
هشدار دادن به شما را برعهده دارد؟
چرا در مترجم گوگل تلفظ صدای لغات
توسط یک خانم بیان میشود؟
یا چرا اپلیکیشن ایفون، یک بانوی مهربان هست نه یک مرد مهربان؟
چرا داخل مترو صدای خانم ایستگاه را اطلاع میدهد نه یک آقا؟
در واقع، دلایل زیادی وجود دارد
دلیل اصلی احتمالا مسایل بیولوژیکی است.
تحقیقات نشان داده انسانها
به سادگی
در مقابل صدای زنانه
واکنش نشان میدهند
علت اصلی این واکنش برمیگردد
به دوران جنینی
❤و شنیدن اولین صدای زیبای مادر
ﺯﻥ ﻣﺤﺒﺖ ﺭﺍ ﺗﻼﻓﯽ ﻣﯽﻛﻨﺪ
ﺧﺴﺘﮕﯽ ﺭﺍ ﺗﺮﻣﻪ ﺑﺎﻓﯽ ﻣﯽﻛﻨﺪ
ﺯﻥ ﺩﺭﺧﺸﺎﻥ ﻣﯽﻛﻨﺪ ﺍﻟﻤﺎﺱ ﺭﺍ
ﺯﻥ ﺗﺠﻠﯽ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺭﺍ
ﺯﻥ، ﮔﻞ ﻭ اﻭﺍﺯ ﺷﺒﻨﻢ، ﺑﺎ ﻫﻢ ﺍﺳﺖ
ﺯﻥ، ﭘﺮ ﺍﺯ ﺳﺠﺎﺩﻩ ﻭ ﺍﺑﺮﯾﺸﻢ ﺍﺳﺖ
ﺩﺳﺘﺮﻧﺞِ ﺟﺴﻢ ﻣﺎ، ﺟﺎﻥِ ﺯﻥ ﺍﺳﺖ
ﻧﯿﻤﯽ ﺍﺯ اﯾﯿﻨﻪﯼ ﻋﺮﻓﺎﻥ، ﺯﻥ ﺍﺳﺖ
ﺯﻥ ﻓﻘﻂ ﺁﻭﯾﺰﻩﯼ ﺁﻏﻮﺵ ﻧﯿﺴﺖ
ﺯﻥ ﻫﻤﯿﻦ ﯾﻚ ﮔﻮﺷﻮﺍرِ ﮔﻮﺵ ﻧﯿﺴﺖ
ﺑﻠﺒﻼﻥ، ﺁﻭﺍﺯ ﺩﺭ ﮔُﻞ ﯾﺎﻓﺘﻨﺪ
ﺷﺎﻋﺮﺍﻥ، ﺩﺭ ﺯﻥ، ﺗﻜﺎﻣﻞ ﯾﺎﻓﺘﻨﺪ
🌹ﺗﻘﺪﻳﻢ ﺑﻪ ﺑﺎﻧﻮﻫﺎی ﺳﺮﺯﻣﻴﻨﻢ🌹
طوبا خانم که فوت کرد همه گفتند چهلم نشده حسین آقا می رود یک زن دیگر می گیرد
سه ماه گذشت وحسین آقا به جای اینکه برود یک زن دیگر بگیرد،هر پنجشنبه می رفت سر خاک
ماه چهارم خواهرش آستین زد بالا که داداش تنهاست و خواهر برادرها سرگرم زندگی خودشان هستند،خیلی نمی رسند که به او برسند.طلعت خانم را نشان کردو توی یک مهمانی نشان حسین آقا داد.حسین آقا که برآشفت«همه»گفتند یکی دیگر که بیاید جای خالی زنش پُر می شود
حسین آقا داد زد جای خالی زنم را هیچ زنی نمی تواند پر کند. توی اتاقش رفت و در را به هم کوبید.«همه»گفتند یک مدتی تنها باشد مجبور می شودجای خالی زنش را پر کند.مرد زن می خواهد
حسین آقا ولی هر پنجشنبه می رفت سر خاک
سال زنش هم گذشت و حسین آقا زن نگرفت
«همه» گفتند امسال دیگر حسین آقا زن می گیرد
سال دوم و سوم هم گذشت وحسین آقا زن نگرفت
هر وقت یکی پیشنهاد می داد
حسین آقا زن بگیرد،
حسین آقا می گفت آنموقع که بچه ها احتیاج داشتند اینکار را نکردم،حالا دیگر از آب و گل درآمدند
حرفی از احتیاج خودش نمی زد، دخترها را شوهر داد و به پسرها هم زن، اما وعده ی پنجشنبه ها سر جایش بود. «همه»گفتند دیگر کسی توی خانه نمانده، بچه هاهم رفته اند، دیگر وقتش است، امسال جای خالی طوبا خانم را پر می کند
حسین آقا ولی سمعک لازم شده بود، دیگر گوش هایش حرفهای«همه» را نمی شنید
دیروز حسین آقامُرد. توی وسایلش دنبال چیزی می گشتند
چشمشان افتاد به کتاب خطی قدیمی روی طاقچه، دخترش گفت خط باباست
اول صفحه نوشته بود “هر چیز که مال توباشد خوب است، حتی اگر جای خالی«تو» باشد
آخر جای خالی توی دل مثل سوراخ توی دیوار نیست با یک مُشت کاهگل پر شود
هزار نفر هم بروند و بیایند
آن دل دیگر هیچوقت دل نمی شود”
همیشه که نمیشود روز عشق را با جنس مخالف سهم کنی و عاشقانه هایت را
مختص به او کنی
گاهی لازم است روز عشق را با رفیقی سهیم باشی که
هم پای تمام خوشی و ناخوشی توست
چه بسا این روزگار…پر از عشقو عاشقی دروغین است
کم پیدا میشود چنین حس عاشقی رئالیسمی
که حتی هم پایه ژست عکاسیت باشد
چه صدایت کنم؟؟!؟
رفیق پایه
خواهر؟!؟
عشق!؟
عیارت را خودت محک بزن
تا بفهمی چقدر بالاتر از عشق میتوان صدایت زد
ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻣﯿﺎﺩ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﭘﯿﺶ ﭘﺴﺮﺵ ﻭ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ ﺷﻬﺮﻭﻧﺪ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽ ﺑﺸﻪ
ﺍﻣﺎ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﻣﯿﮕﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺷﻬﺮﻭﻧﺪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﺸﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ پنج ﺳﻮﺍﻝ ﺟﻮﺍﺏ ﺑﺪﯼ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﺘﻮﻧﯽ ﺑﻪ ﭼﻬﺎﺭ ﺗﺎﺵ ﭘﺎﺳﺦ ﺻﺤﯿﺢ ﺑﺪﯼ ﻣﯿﺘﻮﻧﯽ ﺷﻬﺮﻭﻧﺪﻣﻮﻥ ﺑﺸﯽ
ﭘﺴﺮﺵ ﻣﯿﮕﻪ ﻣﺎﺩﺭﺑﺰﺭﮔﻢ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯿﺶ ﺧﻮﺏ ﻧﯿﺴﺖ ﺷﻤﺎ ﺳﻮﺍﻝ ﺭﻭ ﺑﭙﺮﺳﯿﻦ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﺵ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻣﯿﮑﻨﻢ
ﺍﻭﻧﺎﻫﻢ ﻣﯿﮕﻦ ﺑﺎﺷﻪ ﻭ ﺳﻮﺍﻻ ﺭﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﮑﻨﻦ
یک : ﭘﺎﯾﺘﺨﺖ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟
ﭘﺴﺮﺵ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻣﯿﮑﻨﻪ: ﻣﻦ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺗﻮ ﮐﺪﻭﻡ ﺷﻬﺮ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺑﻮﺩﻡ؟
ﭘﯿﺮﺯﻧﻪ ﻣﯿﮕﻪ: ﻭﺍﺷﻨﮕﺘﻮﻥ
ﻣﯿﮕﻦ ﺩﺭﺳﺘﻪ ﻭ ﺳﻮﺍﻝ ﺑﻌﺪﯼ
دو : ﺭﻭﺯ ﺍﺳﺘﻘﻼﻝ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﮐﯽ ﺍﺳﺖ؟
ﭘﺴﺮﺵ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻣﯿﮑﻨﻪ: ﻧﯿﻮﻣﻦ ﺷﺎﭖ ﮐﯽ ﺣﺮﺍﺝ ﻣﯿﮑﻨﻪ؟؟
ﭘﯿﺮﺯﻧﻪ ﻣﯿﮕﻪ 4 ﺟﻮﻻﯼ
ﻣﯿﮕﻦ ﺩﺭﺳﺘﻪ
سه : ﺍﻣﺴﺎﻝ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﻧﺎﻣﺰﺩ ﺭﯾﺎﺳﺖ ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﺷﮑﺴﺖ ﺧﻮﺭﺩ؟
ﭘﺴﺮﺵ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻣﯿﮑﻨﻪ: ﺍﻭﻥ ﻣﺮﺗﯿﮑﻪ ﻣﻌﺘﺎﺩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺩﺧﺘﺮﺕ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﺮﺩ ﮐﺠﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮﻩ؟
ﭘﯿﺮﺯﻧﻪ ﻣﯿﮕﻪ: ﺗﻮ ﮔﻮﺭ
ﻃﺮﻑ ﻣﯿﮕﻪ ﻭﺍﻭ ﺷﮕﻔﺖ ﺁﻭﺭﻩ
چهار: ﻫﺸﺖ ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺭﯾﯿﺲ ﺟﻤﻬﻮﺭ ﺍﻣﺮﯾﮑﺎ ﺑﻮ
ﺩ؟
ﭘﺴﺮﺵ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻣﯿﮑﻨﻪ : ﺍﺯ ﭼﯿﻪ ﺟﻮﺭﺍﺑﺎﯼ ﭘﺪﺭﺑﺰﺭﮒ ﺑﺪﺕ ﻣﯿﺎﺩ؟
ﭘﯿﺮﺯﻧﻪ ﻣﯿﮕﻪ : ﺑﻮﺵ
😌😌✌هنر نزد ایرانیان است و بس
خــداوندا
برای دلــم مرهمــی میخــواهم
از جنس خودت
نــــــــزدیـــــــک
بــــــــی خطــــر
بخــــشنــــــــده
بــــــــی منـــــت
یادش بخیر
لذتی که توی خوابیدن با لباس مدرسه توی رختخواب
بین ساعات ۷:۰۰ تا ۷:۱۵ وجود داشت توی هیچ چیزی
دیگه وجود نداشت و ندارد و نخواهد داشت
یادش بخیر در به در دنبال یکی میگشتیم کتابامون
جلد کنه😊
همیشه تو مدرسه عادت داشتم همکلاسی هامو بشمرم تا ببینم کدوم پاراگراف برای خوندن به من می فته
😄
یادش بخیر یکی از استرس های زمان مدرسه این بود
😉
که زنگ ورزشمون چه روزیه و چه ساعتی
افتادن زنگ ورزش اونم دو زنگ آخر پنجشنبه از انتصاب به عنوان مدیر کل شرکت مایکروسافت هم
😂
بالاتر بود
من مدرسه که میرفتم همیشه سر کلاس به این فک میکردم که اگه پنکه سقفی بیفته کله کیا قطع میشه
😐
وقتی سر کلاس حوصله درس رو نداشتیم
الکی مداد رو بهانه میکردیم بلند میشدیم میرفتیم
😀
گوشه کلاس دم سطل آشغال بتراشیم
تو مدرسه آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیم درستون کجاست اونا یه درس از ما عقب تر باشن
یادتون میاد
اوج احتراممون به یه درس این بود که دفتر صد برگ
😎
واسش انتخاب می کردیم
یادتون میاد؟
عکس برگردون موردعلاقمونو میخریدیم و
😁
میچسبوندیم تو دفترمون
یا عکس آدامس خرسی رو با آب دهن میچسبوندیم ساق دستمون
😜
کلی هم کیف میکردیم
یادش بخیر.
چه زود بزرگ شدیم و آرزوها و خاطرات زیبای
☺
کودکیمون رو فراموش کردیم
😊❤💕🌹🌷 تقدیم به همه دوستان