من از تمام دنیـــا
فقط آن دایـــره ی مشکے چشمـــان تـــو را میخواهم
وقتے که در شفافیتش
بازتاب عکس خـــودم را میبینم
اون موقعی که گفتی بهتر از تورو پیدا کردم
یاد اون لحظه ای افتادم
که به 100 نفر بهتر از تو گفتم من بهترینو دارم
آدم باید یکیو داشته باشه که هَــــر وقــــت
خسته
پکر
داغون
عصبی
و مریض بودی
ازت نپرسه چـــــــــــــرا ؟؟
فقط دستت رو بگیره و بگه
بـــلـــنـــد شـــو بـــریـــم یـــه دور بـــزنـــیـــم ، دوســـت نـــدارم ایـــن شـــکـــلـــی بـــبـــیـــنـــمـــت
هی غریبـــه
شب عروسی کت و شلوار سیاهش را به او بپوشان
رنگ سیاه به مرد من خیلـــــی می آیـــــد
بند کرواتش را خودت سفت کن
این کار را دوست دارد
وقتی دستانت را میگیرد
خودت را در آغوش او بینداز
با این کار احساس آرامش میکند
زحمت تاج عروس را نکش
سلیقه اش را خوب میدانم، برایت گرفته است
خلــــــاصه کنم غریــــــــبـــــــه
جان تو و جـــان مرد من