بایداز محشر گذشت
این لجنزاری که من دیدم
سزای صخرههاست
گوهر روشندل از کان جهانی دیگراست
عذر میخواهم پری
من نمیگُنجم در آن چشمان تنگ
با دل من آسمانها نیز تنگی میکنند
روی جنگلها نمیآیم فرود
شاخه زلفی گو مباش
آب دریا ها کفاف تشنه ی این درد نیست
بره هایت میدوند
جوی باریکه عزیزم راه خود گیر و برو
یک شب مهتابی از این تنگنا بر فراز کوهها پر میزنم
میگذارم میروم
ناله ی خود میبرم
میگذارم میروم
ناله ی خود میبرم
دردسر کم میکنم
چشم های خیره میپاید مرا
غرش تمساح میآید به گوش
کِبر فرعونی و سحر سامریست
دست موسی و محمد با من است
میروی وعده ی آنجا که با هم روز وشب را آشتیست
صبح چندان دور نیست
شعر بالا اثر استاد شهریار که برای معشوقه اش ثریا ابراهمی که در شعر ها پری مینامیدش خوانده شده
این فایل رو هم گوش بدید خیلی قشنگه دکلمه سکانس اخر سریاله شهریاره
8 سال پیش
استاد شهریار عاشق یه دختری میشه به اسم ثریا ، بعد با هم گرم میگیرن و نامزد میکنن
بعده یه مدت نامزدی و اون محبتی که بینشون درست میشه ، یهو میبینه ثریا یا همون پری که داخل شعراش میگفته
احساسش سرده ؛ دیگه اون ادم سابق نیست ، دیدار ها کمتر میشه تا اینکه میفهمه پری دلباخته ی تیمور نامی میشه که خیلی زور داشته
شهریارو تبعید میکنه به خراسون
تو این مدت بابای شهریار فوت میکنه و چون نمیتونسته برگرده مریض میشه و چون امکانات نبوده نمیشده مداوا کنن میفرستنش تهرون
چون تو اون دوران این تیموره به قتل میرسه و دیگه مشکلی با برگشتنش نبوده
بعد این ثریا یا همون پری میاد سر میزنه به شهریار
که شهریار اونجا شعره آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا رو میخونه
دوباره یه مدت با هم گرم میگیرند و شهریار دوباره جون میگیره
باز میبینه ای بابا این پری باز عاشق یه نفر دیگه شده اونم کله خر
که نسبتش میشده پسر عموی رضا شاه
اینجا دیگه شهریار کلن میترکه و نابود میشه
و این شعره عذر میخواهم پری فکر میکنم ماله این دورانه
6 سال پیش
چرت و پرتا چیه به هم میبافین؟ینی واقعا سریال شهریار رو ندیدین؟!!!!غیر از اون سریالم اگه به عقلتون رجوع کنید اون زمان که ثریا برمیگرده داری خودت میگی شعر امدی جانم به قربانت میخونه بعد باز برمیگرده؟!!!!!!! اخه تو عقل داری این حرفو میزنی؟ ینی میاد واس نامزدش میخونه امدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟ بعد دوباره میان باهم خوب میشن!؟؟ ؟؟؟؟!! ینی یه درصدم به عقلت رجوع نکنیا حیفه..واللا ..بوخدا.
8 سال پیش
تنها چیزی که از شعره فهمیدم این بوده شاعرش استاد شهریاره سبکشم شعر سپیده
8 سال پیش
ثریا قلبش مثل گاراژ بوده
یکی میره یکی میاد!
8 سال پیش
سره همین شهریار بش میگه
عذر میخواهم پری
من نمیگنجم در ان چشمان تنگ
یعنی تو اونقدر تنگ نظری که خوشبختی رو داخل پول مقام میبینی
8 سال پیش
عجبببببب قشنگ بود
8 سال پیش
استاد شهریار عاشق یه دختری میشه به اسم ثریا ، بعد با هم گرم میگیرن و نامزد میکنن
بعده یه مدت نامزدی و اون محبتی که بینشون درست میشه ، یهو میبینه ثریا یا همون پری که داخل شعراش میگفته
احساسش سرده ؛ دیگه اون ادم سابق نیست ، دیدار ها کمتر میشه تا اینکه میفهمه پری دلباخته ی تیمور نامی میشه که خیلی زور داشته
شهریارو تبعید میکنه به خراسون
تو این مدت بابای شهریار فوت میکنه و چون نمیتونسته برگرده مریض میشه و چون امکانات نبوده نمیشده مداوا کنن میفرستنش تهرون
چون تو اون دوران این تیموره به قتل میرسه و دیگه مشکلی با برگشتنش نبوده
بعد این ثریا یا همون پری میاد سر میزنه به شهریار
که شهریار اونجا شعره آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا رو میخونه
دوباره یه مدت با هم گرم میگیرند و شهریار دوباره جون میگیره
باز میبینه ای بابا این پری باز عاشق یه نفر دیگه شده اونم کله خر
که نسبتش میشده پسر عموی رضا شاه
اینجا دیگه شهریار کلن میترکه و نابود میشه
و این شعره عذر میخواهم پری فکر میکنم ماله این دورانه
ممنون نمیدونستم
جالب بود
8 سال پیش
استاد شهریار عاشق یه دختری میشه به اسم ثریا ، بعد با هم گرم میگیرن و نامزد میکنن
بعده یه مدت نامزدی و اون محبتی که بینشون درست میشه ، یهو میبینه ثریا یا همون پری که داخل شعراش میگفته
احساسش سرده ؛ دیگه اون ادم سابق نیست ، دیدار ها کمتر میشه تا اینکه میفهمه پری دلباخته ی تیمور نامی میشه که خیلی زور داشته
شهریارو تبعید میکنه به خراسون
تو این مدت بابای شهریار فوت میکنه و چون نمیتونسته برگرده مریض میشه و چون امکانات نبوده نمیشده مداوا کنن میفرستنش تهرون
چون تو اون دوران این تیموره به قتل میرسه و دیگه مشکلی با برگشتنش نبوده
بعد این ثریا یا همون پری میاد سر میزنه به شهریار
که شهریار اونجا شعره آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا رو میخونه
دوباره یه مدت با هم گرم میگیرند و شهریار دوباره جون میگیره
باز میبینه ای بابا این پری باز عاشق یه نفر دیگه شده اونم کله خر
که نسبتش میشده پسر عموی رضا شاه
اینجا دیگه شهریار کلن میترکه و نابود میشه
و این شعره عذر میخواهم پری فکر میکنم ماله این دورانه
اووووف چه رمانیه خودشه
8 سال پیش
جوووووونزباو
8 سال پیش
جوووووونزباو
چی؟
6 سال پیش
چرت و پرتا چیه به هم میبافین؟ینی واقعا سریال شهریار رو ندیدین؟!!!!غیر از اون سریالم اگه به عقلتون رجوع کنید اون زمان که ثریا برمیگرده داری خودت میگی شعر امدی جانم به قربانت میخونه بعد باز برمیگرده؟!!!!!!! اخه تو عقل داری این حرفو میزنی؟ ینی میاد واس نامزدش میخونه امدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟ بعد دوباره میان باهم خوب میشن!؟؟ ؟؟؟؟!! ینی یه درصدم به عقلت رجوع نکنیا حیفه..واللا ..بوخدا.
من خودم از دیار شهریارم
شهریار در جوانیش عاشق ثریا بود اما قسمت هم نمیشن تا اینکه ثریا وقتی میاد که شهریا دیگه اخرایه عمرشه و اون شعر امدی جانم به قربانت ولی حالا چرا رو میگه
6 سال پیش
من خودم از دیار شهریارم
شهریار در جوانیش عاشق ثریا بود اما قسمت هم نمیشن تا اینکه ثریا وقتی میاد که شهریا دیگه اخرایه عمرشه و اون شعر امدی جانم به قربانت ولی حالا چرا رو میگه
سلام ببین بخش ارسال کجاس
3 سال پیش
مثل این پیج مریضت حرفایی که میزنی چرت و پرتی بیش نیست خاک بر سرت کنم با این اراجیفی که به هم میبافی
ثریا به زور زن تیمور شد
بعدشم وقتی برگشت که شهریار ازدواج کرده بود
3 سال پیش
مثل این پیج مریضت حرفایی که میزنی چرت و پرتی بیش نیست خاک بر سرت کنم با این اراجیفی که به هم میبافی
ثریا به زور زن تیمور شد
بعدشم وقتی برگشت که شهریار ازدواج کرده بود
هر چه میخواهد دل تنگت بگو