♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥

نازنین آیا تو اشکم را به شبها دیده ای ؟
آه سرد و پر غمم را روی لبها دیده ای ؟

با خیالی جمع و راحت رفته ای اما بگو
جسم سوزان مرا از داغ تبها دیده ای ؟

تازگیها فرصتی کردی ببینی ام عزیز ؟
خم شدم در زیر سختی و ستمها دیده ای ؟

خنده هایم رفته دیگر یک نظر دیدی مرا ؟
من شدم گنجیهٔ حسرت وَ غمها دیده ای ؟

رفتی و تنها شدم اما هنوزم عاشقم
عاشق دیوانه ای با قلب تنها دیده ای ؟

تازگیها من شدم دیگر بریدم دل ز ما
از ضمیر تلخ ما گشتم چو مِنها دیده ای ؟

در دلت سنگی نشاندی و دگر من بعد تو
قلب تنهایم گریزان شد ز دلها دیده ای ؟

میروم چون کل دنیا مثل تو ظالم شده
از جفاکاری سرشتند آب و‌گلهادیده ای؟؟

♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥

❇ناشناس❇