—————–**–

حاكمي به مردمش گفت: صادقانه مشكلات را بگوييد
حسنک بلند شد و گفت: گندم و شير كه گفتی چه شد؟ مسكن چه شد؟ كار چه شد؟
حاكم گفت: ممنونم كه مرا آگاه كردی. همه چيز درست مي شود

يكسال گذشت و دوباره حاكم گفت: صادقانه مشكلاتتان را بگوييد
كسی چيزی نگفت؛ كسی نگفت گندم و شير چه شد؛ كار و مسكن چه شد
از ميان جمع یک نفر زیر لب گفت
حسنک چه شد!؟

—————–**–

*tafakor*

خوب حالا به نظر شما حسنک را چه شد؟

*tafakor*