در شهری در آمریکا، آرایشگری زندگی میکرد که سالها بچهدار نمیشد. او تصمیم گرفت که اگر بچهدار شود، تا یک ماه سر همه مشتریان را به رایگان اصلاح کند. بالاخره خدا خواست و او بچهدار شد! روز اول یک شیرینی فروش ایتالیایی وارد مغازه شد. پس ازپایان کار، هنگامیکه قناد خواست پول بدهد، آرایشگر ماجرا را به او گفت. فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست مغازهاش را باز کند، یک جعبه بزرگ شیرینی و یک کارت تبریک و تشکر از طرف قناد دم در بود. روز دوم یک گل فروش هلندی به او مراجعه کرد و هنگامی که خواست حساب کند، آرایشگرماجرا را به او گفت. فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست مغازهاش راباز کند، یک دسته گل بزرگ و یک کارت تبریک و تشکر از طرف گل فروش دم در بود. روز سوم یک مهندس ایرانی به او مراجعه کرد. در پایان آرایشگرماجرا را به او گفت و از گرفتن پول امتناع کرد.
حدس بزنید فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست مغازهاش را باز کند، با چه منظرهای روبرو شد؟
فکرکنید، شما هم یک ایرانی هستید
چهل تا ایرانی، همه سوار بر ماشین آخرین مدل، دم در سلمانی صف کشیده بودند و غر میزدند که پس این مردک چرا مغازهاش را باز نمیکنه
5 سال پیش
دقیقا همینو حدس زدم
5 سال پیش
نشون میده اطلاع رسانی ایرانیا خیلی قویه.در عرض چند ساعت کل ایرانیان مقیم امریکا را باخبر کرده
5 سال پیش
نشون میده اطلاع رسانی ایرانیا خیلی قویه.در عرض چند ساعت کل ایرانیان مقیم امریکا را باخبر کرده
اینم زندست تا هنوزز😱😱😱😱
5 سال پیش
اینم زندست تا هنوزز😱😱😱😱
فسقللللل
5 سال پیش
فسقللللل
قرررررقرررررررریییییییی
5 سال پیش
قرررررقرررررررریییییییی
😍😍😍😍
5 سال پیش
😍😍😍😍
کوجایی دخترجون 😘😘😘
درک نداری اباجی
5 سال پیش
من حوصله ام سر رفته 😯روز جمعه ی هیچ جا نرفتیم تازه درسا مدرسه ام هم نخوندم اصلا دلم می خواد جیغ بزنم 😣😣
هر چه میخواهد دل تنگت بگو