تو را نگاه و مرا مات آن نگاه کشید کسی که چشم تو را اینهمه سیاه کشید کسی که طرح مرا باب ذوق تو نزد و تو را به ذوق من اینگونه دلبخواه کشید به شاهکار خودش بر تو ! آنقدر زل زد که نقش آینه ها را به اشتباه کشید به رنگ گندمی ات طعم سیب را بخشید و بعد پای مرا هم به این گناه کشید فقط نگاه کن و شعر های تازه بخواه که هر چه شعر کشید از همین نگاه کشید غزال کوهنشینم به خود نناز که گاه گناه ریزش کوهی به پای کاه کشید من آن پلنگ جسورم که خرق عادت داشت و نقشه های تصاحب برای ماه کشید تو را رقم زد و لبخند زد به خلقت خویش مرا کشید و برای همیشه آه کشید و راز پاکی هر عشق پیش فاصله هاست به این دلیل میان من و تو راه کشید
وحید پورداد
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
*gol_rose*
دم خنده هاتون گرم
*gol_rose*