►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄
امدی ، جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا
نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب امدی
سنگدل این زودتر می خواستی، حالا چرا
عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک روز مهمان توام، فردا چرا
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا
چه که با این عمر های کوته بی اعتبار
این همه غافل شدن از چون منی شیدا چرا
شور فرهادم بپرسش سر به زیر افکنده بود
ای لب شیرین جواب تلخ سر بالا چرا
ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت
اینقدر با بخت خواب آلود من، لالا چرا
آسمان چون جمع مشتاقان پریشان میکند
در شگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا
در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین
خامشی شرط وفاداری بود، غوغا چرا
شهریارا بی حبیب خود نمیکردی سفر
این سفر راه قیامت می روی، تنها چرا
►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄
استاد شهریار
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
گر تـــو گرفتـــــــارم کنـــــــی من با گرفتـــــاری خوشم
گر خـــوار چون خــــارم کنی ای گل بدان خواری خوشم
والاتــــــرین گوهــــــر تویـــی داروی جـان پرور تویی
درمـــــان دردم گـــــــر تویــی در کنج بیمـــاری خوشم
آرد گـــرم غـــــم جــــــــان به لب کی آیـدم افغان به لب
بــا هر چــــه خواهــــــد یار من در عالم یـــاری خوشم
ای بهتـرین غمخــــــــــــوار دل ای محـــــرم اسـرار دل
خواهـــــــــی اگـــــــر آزار دل بــا آن دل آزاری خــوشم
روزی اگــــر کامـــــم دِهــــی یا آن که دشنــامـــــم دِهی
با این خوشــم، با آن خوشم با هرچه خوش داری خوشم
تـــــا گشتــــــه ام یــــــار تو من از جان برم بار تو من
عشــــق است اگر بــــار گَران با این گَران باری خوشم
گــــــر وصل و گــر هجران بود گر درد و گر درمان بود
شـــاد و خوشـــــم با این و آن آری خوشم، آری خوشـم
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
محمد علی شیرازی
تو را نگاه و مرا مات آن نگاه کشید کسی که چشم تو را اینهمه سیاه کشید کسی که طرح مرا باب ذوق تو نزد و تو را به ذوق من اینگونه دلبخواه کشید به شاهکار خودش بر تو ! آنقدر زل زد که نقش آینه ها را به اشتباه کشید به رنگ گندمی ات طعم سیب را بخشید و بعد پای مرا هم به این گناه کشید فقط نگاه کن و شعر های تازه بخواه که هر چه شعر کشید از همین نگاه کشید غزال کوهنشینم به خود نناز که گاه گناه ریزش کوهی به پای کاه کشید من آن پلنگ جسورم که خرق عادت داشت و نقشه های تصاحب برای ماه کشید تو را رقم زد و لبخند زد به خلقت خویش مرا کشید و برای همیشه آه کشید و راز پاکی هر عشق پیش فاصله هاست به این دلیل میان من و تو راه کشید
وحید پورداد
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
*gol_rose*
دم خنده هاتون گرم
*gol_rose*