ما اسیر قصههای ذهنِ خویشیم
آنچه زندگی ما را به تنگنا میافکند، واقعی نیست
بلکه از جنسِ قصه است؛ قصهای ذهنی
رهایی از قصههای ذهن
تجربهی قدرتِ بیمنتهای درون
و تجربه بی کرانگیست
ما اسیر قصههای ذهنِ خویشیم
آنچه زندگی ما را به تنگنا میافکند، واقعی نیست
بلکه از جنسِ قصه است؛ قصهای ذهنی
رهایی از قصههای ذهن
تجربهی قدرتِ بیمنتهای درون
و تجربه بی کرانگیست
حکایت ما آدم ها
حکایت کفشاییه که
اگه جفت نباشند
هر کدومشون
هر چقدر شیک باشند
هر چقدر هم نو باشند
تا همیشه
لنگه به لنگه اند
کاش
خدا وقتی آدم ها رو می آفرید
جفت هر کس رو باهاش می آفرید
تا این همه آدمای لنگه به لنگه زیر این سقف ها
به اجبار، خودشون رو جفت نشون نمی دادند
کاش می دانستم کیـــست
آن که هر شب برایـــــــت
دست قلاب می گیــــــــرد
تا هر شـــــب، خواب را از چشمانم بپرانی
دیواری کوتاه تر از خواب های من نیافـــتی لعنتی
گاهی دوست داشتن
پنهان بماند قشنگ تر است
دوست داشتن را
باید کشف کرد
باید درک کرد
باید فهمید
دوست داشتن
دل میخواد ، نه دلیل
مامان همیشه میگه : چای باید خوب دم بکشه
تا عطر و رنگ واقعیشو بفهمی
زود برش داری عطر و رنگش اصل نیست ، دیر برداری میجوشه
چای اگه بجوشه که خوردنی نیست
ولی اگه دم بکشه ، بشینی کنارِ ایوون ، بارون بزنه ، فنجونتو بگیری دستت ، گرماشو حس کنی ، اونوقته که لذت داره
دوست داشتنم همینه
عجله نکن ، لفتش هم نده ، بذار خـوب دم بکشه
سلام. یارو دکتر خوش تیپه گفته به هر کی میرسم نگم سلام، ولی من میگم به شما. شما که هرکی نیسی، سلام
جات خالی، پریشب باد زد برگ درخت پیره رو ریخت تو حیاط آسایشگاه
یهو دیدیم همه جا شد برگای چروک زرد و نارنجی، خسته خسته
فهمیدیم پاییز شده. پاییز یهو میاد، می دونی که
وقتی میاد که بدونی بهارت رفته واسه همیشه
گفته بودم برات
این روزا خوبم، یعنی از وقتی فراموشت کردم خوبم
صبح تا شب به دیوار نیگا می کنم به همه چی فکر میکنم غیر تو، شبا هم قرصای آبی میخورم، خوابم نمی بره
راه میرم تو حیاط، با دو تا مورچه رفیق شدیم، تا صبح با هم می گردیم دور حوض خالی، ساکت ساکت
حوض خالی عین قبره، آدم دوس داره بره بخوابه توش، ولی یادمون میاد هیشکی نیس بالا قبرمون گل بذاره، میگیم ولش کن نصفه شبی
چارشب پیشا رفتیم با پرستار قشنگه حرف زدیم، نمره خونه شما رو دادیم گرفت، یه دل سیر صداتو گوش کردیم
صدات رو پیغامگیر عین قدیما مهربونه، همونجوری که میگفتی انقد منو نخندون دیوونه. یادته؟ یادت رفته از بس نبودیم
عکساتو دیدم دلبر. با یارو جدیدیه، تو سفید پوشیدی اون سیاه، چه به هم میاین
چقد هم قشنگ خندیده بودی براش، یه جوری نیگاش کرده بودی انگار که اون تو باشه و تو من
همون شکلیه که دوس داشتی همیشه
قشنگه، دوسش دارم. یعنی هر کی رو تو دوس داری منم دوس دارم
این نامه آخرمه واسه تو
باس جمع کنیم بریم از این آسایشگاه، دکتر گفته روزا میتونی بری کار کنی، شبا بیای همینجا بخوابی
خیلی بهترم
توئم دیگه نترس ، من نمیام داد بزنم سرت، نمیامَم دورت بگردم، نمیام اونقد بخندونمت که ضعف کنی، نمیام بشینم بغل دستت تو ماشینت و سر هر پیچ ماچت کنم، نمیام برات شعر بخونم شبا، نمیام اونقد بگم میشه دلبرانه بنگری که کلافه شی، نمیام بمونم کنارت و شب تا صبح نیگات کنم بس که ماهی وقتی خوابی
نه
میرم گم و گور میشم، ته مهای شهر
جدیدیه از من بهتره، میدونم
دیدم تو عکسا
ببخش اگه نبودم اونی که میخواستی، دوس داشتم باشم، بلد نبودم
توئم دیگه فکر من نباش، غصه نخور، نیا از پشت میله های آسایشگاه یواشکی نیگام کن
خوبم
خیال کن دیوونه یه شب خوابید تو حوض خالی، مورچه ها خاک ریختن روش، کلاغ واسش مرثیه خوند، برف اومد
همه یادشون رفته من رو، تو هم بخند و بگذر و فراموش کن که دنیا محل گذره
حالا که تموم شده بذار این خط آخر نامه بگم برات، می ارزید
اون روزا به این شبا می ارزید
گفتم که بدونی پشیمون نیسم
فقط دیگه نیسم، خستم، میخوام چارتا پاییز بخوابم
همه میگن آبروم رفته، منم میخندم ومیگم همینه آبرو
خدافس
لباسی که سایز شما نیست را با جمله هایی مثل:
جا باز میکند
جنسش مرگ ندارد
هزار بار هم بشوریش آخ نمیگوید
به زور قالب تنتان نکنید
درست مثل آدمها که انگار مجبورتان کرده اند همین یکی را که توی ویترین جلوی چشم است بردارید
آن ته مه ها اینهمه تنوع
اینهمه جنس مرغوب
هر جنسی که ته قفسه ها خاک میخورد که نمیشود نامرغوب
اتفاقا آنها که سال ها منتظرند
یک عمر به تَنتان عمر میکنند
hamishe ye shekli bash ke hame liaghatet ro behet sabet konan
agar shodi va nakardan
bedoon oona lighatesho nadaran
ترسناک تر از دختری که موهاشو کوتاه میکنه
دختریه که چیزی رو فراموش نمی کنه
که بتونه بعد ها دهنتو سرویس کنه