o*o*o*o*o*o*o*o مردم ترجیح میدهند دروغی را بپذیرند که باورهای قبلی شان را تایید کند،نه واقعیتی که امنیت ذهنشان را بگیرد o*o*o*o*o*o*o*o استیون هاوکینگ
اگه راهم این روزا از تو یکم دوره ببخش / توی زندگی آدم یه وقتا مجبوره ببخش ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ همه چیز درست خواهد شد و شبِ تاریک نیز از چراغِ ترکخورده عذر خواهد خواست *~~~~~~~~* یاد بگیریم وقتی اشتباهی ازمون سر زد عذرخواهی کنیم و یاد بگیریم وقتی کسی از ما عذر خواهی کرده بهش احترام بگذاریم ♥♥.♥♥♥.♥♥♥ یک عذرخواهى خوب داراى شش جزء مهم است که عبارتست از بیان تأسف بخاطر اتفاق رخ داده توضیح اینکه چطور اینگونه شد! قبول مسئولیت خود در این مشکل بیان و ابراز پشیمانى پیشنهادى براى جبران درخواست بخشش @~@~@~@~@~@ گر تو را از ابلهی کردم رها ، برمن ببخش بر سر پیمان نه بر مهر و وفا ، بر من ببخش *********◄►********* آدمهای ضعیف هیچ وقت قدرت عذر خواهی ندارند عذر خواهی کردن جرات میخواد و شعور ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ مهم نیست که چه اندازه میبخشیم بلکه مهم این است که در بخشایش ما چه مقدار عشق وجود دارد. * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * اینقدر نگو: اگه ببخشم کوچک میشوم اگر با گذشت کردن کسی کوچک میشد خدا اینقدر بزرگ نبود ♥♥.♥♥♥.♥♥♥ قهر مکن ای فرشته روی دلارا ناز مکن ای بنفشه موی فریبا طعنه و دشنام تلخ این همه شیرین چهره پر از خشم و قهر این همه زیبا ناز تورا میکشم به دیده منت سر به رهت مینهم به عجز و تمنا -----------------**-- چنین گفت زرتشت: عاشق عاشقی باش و دوست داشتن را دوست بدار از تنفر متنفر باش، به مهربانی مهر بورز با آشتی آشتی کن و از جدایی جدا باش ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ دوستی را دوست، معنی می دهد / قهر هم با دوست، معنی می دهد هیچ کس با دشمن خود، قهر نیست / قهری او هم نشان دوستی است *@@*******@@* دوستان یادتون باشه دعوا خیلی بده خیلی بد تر از اونی که فکر میکنید هرقدمی امروز بردارید عواقبشو چن سال بعد مبینید شاعر میگه که هر قدم امروز راست یا چپ به کل تاثیر داره رو ۱۰ سال بعدم وقتی اشتباه میکنید نگید خب اشتباهک کردم برام دَرس شد نَه بازم شاعر اینجا میگه اشتباه کردم اشتباه تجربه میشه و همین تجربه ها شکل دهنده زندگی امروز ماست سعی کنید اشتباه نکنید کسی درخاست اشتی کرد لطفا قبول کنید این دنیا ارزششو نداره کسیو ناراحت کنید توروخودا ادم باشید ادم بودن البته کافی نیست فهم و درک داشته باشید ممنون از این که خوندید چاکرو خاک پای شما محمد (بچه زرنگ) *♥♥♥♥*♥♥♥♥* نمیدونم پست قبلیم بهت رسید یا نه چون اینجا نوشت بک اپ گرفتم از نوشته قبلیت اگه دستت نرسیده خاستم بگم که الان ۲ ساله دارم میام تقاضای دوستی میکنم و تو جواب رد میدی اگه بازم قبول نکنی هرسال این موقع تا موقعی که برنامت وجود داشته باشه میام و بهت درخاست دوستیمو میدم مرسی خواهش میکنم این پستمو منتشر کنی شاید یه نفر با این حرفا با یکی اشتی کنه ما هم یه ثوابی بکنیم
..♥♥.................. یکی بآید باشه که کنارش از خیس شدن زیرِ بآرونُ بهم خوردنِ آرایشت نگرآن نباشی یکی که وقتی باهآش غذا میخوری بتونی بآ دهنِ پر حرف بزنی و از تهِ دل بخندی بدون اینکه نگران بآشی چشمات کآمل محو میشه و دو ردیفِ دندونت پیدا یکی که باهات بیآد خرید و ساعت هآ پا به پآت راه بیاد و غُر نزنه بشه تو بغلش گریه کرد بدونِ ترس از اینکه چشمآت قرمز بشه و صورتت باد کنه باهاش بتونی هر آهنگِ مسخره ای رو گوش بدیُ جلوش دیوونه بآزی در بیاری و اون دیوونه تر بآشه یکی که یهو وسطِ پیاده رو وایسه و با حالتِ جدی بگه : + راستی میدونستی ؟!؟ و تو شوکه بهش خیره بشی و با چشمای از حدقه در اومده بگی : - چیو ؟!؟ که چشمات همه زندگیمه + و تو بمیری از ذوق و دوتآیی بزنین زیر خنده بیخیال نگاهِ مردم وقتی حالت بده مثلِ مجسمه نشینه جلوت و بخواد بهت دلداری بده .. بیاد ببرتت یه جآیِ خلوتُ دوتایی انقدر فریاد بزنید که صدآتون بگیره و بعد بشینید به صدای جیغ مآنندِ همدیگه بخندید یکی که از خودت بیشتر بهت اعتمآد داشته باشه یکی که وقتی بآهمید حتی به گوشی هآتون فکر هم نکنید آره تو زندگیِ هممون یکی باید بآشه که آغوشش بوی " امنیت " بده و بوسه هاش طعمِ عشق یکی که پشتُ پنآهت باشه و دوآی دردات :)❤
..♥♥.................. فکر میکنم دیگه برام مهم نیست. جواب خودمو با اشکال نداره و ولش کن میدم. یه وقتایی خیلی نگاه کردم. خیلی فکر کردم. خیلی خودمو #سرزنش کردم. خیلی اهمیت دادم. آدمِ درونم سرشو کوبوند به در و دیوار و جیغ کشید و شیشه شکوند و چنگ انداخت و بی قراری کرد. بعد، بعدِ سالها شکافتنِ دهن من و خودش، یهو آروم گوشه پنجره نشست، پاهاشو جمع کرد تنگِ بغلش، یه چایی گرفت دستش و خیره شد به بیرون پنجره. انگار که تموم سالها یه گلوله ی آتیشو توو بغل خودش نگه داشته بود و حالا فهمیده بود خیلی راحت فقط باید دستاشو وا کنه و رهاش کنه. #رها کرد. رها کردم حالا دیگه نمیدونم کی نگاه میکنه؛ کی نگاه نمیکنه. کی حواسش هست؛ کی حواسش نیست. کی تحسین میکنه؛ کی تمسخر میکنه. کی موافقه؛ کی مخالفه. کی میدونه؛ کی نمیدونه. چشام هنوز وائه ولی دیگه #نگاه نمیکنم نازنین هاتفی
o*o*o*o*o*o*o*o ابی خوشحال و مسرور همراه حشمت صادقی به خونه ش رفت تا مادر و خواهرشو در جریان امور بذاره ابی نگاهی به مادرش انداخت که بقچه لباسشو به دست گرفته وچادرمشکی بور شده شو به دور گردنش بسته بود و پا از خونه شون بیرون میگذاشت این خونه برای ابی پر از خاطرات بود و این بازارچه حکم بهشت رو واسش داشت میدونست ترک این کوچه پس کوچه ها یعنی جا گذاشتن دل همینجا پیش داداشها و اهل محل چقدر دیشب همگی تو کاباره آبشار نقره ای خندیدن. به تنها چیزی که توجه نداشتن ملوسک بود که بالای سن خودشو تیت و پر میکرد تا کاروکاسبیش راه بیفته شب قبل ابی به دوستای چندین و چند ساله ش گفته بود که سرایداری یه جا رو خارج از تهران قبول کرده و قراره واسه مدتی با مادر و خواهرش برن. هرچند که از دروغ بدش میومد، چه مصلحتی و چه غیر مصلحتی! اونم به عزیز ترین افراد زندگیش ، برادر و دوستای دوران کودکیش! ولی چاره ای نداشت وگرنه داداشا هر روز پاشنه در خونه جناب وکیل و در میاوردن و این برخالف شرط و شروطش با فیروز عمید بود نگاهش روی صدیقه خواهر 18 ساله تمامش چرخید که به قول خاله زنک های محل در حال پا گذاشتن به مرز ترشیدگی بود صدیقه چادرنازک و گلدارشو دور کمرش پیچونده و پاهاشو در معرض نمایش گذاشته بود! ابی با چشم و ابرو بهش حالی کرد که پاهاشو بپوشونه ولی صدیقه هوش و حواسش پی حشمت صادقی بود که در حال جاسازی چمدون و بقچه خدیجه سلطان مادر ابی بود! ابی چندتا استغفرا ... زیر لبش گفت و به سمت صدیقه رفت
o*o*o*o*o*o*o*o با حال و روزی که پیدا کرده بود تنها فیروز عمید میتونست اونو از این مخمصه نجات بده. با خودش گفت
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم