انگار دست سرنوشت برای این خانواده زیبا نمینوشت و خوابهای بدی برایشان دیده بود. سارا در این سالها تمام تلاش خود را کرده بود که سوفیا همان دختر شاد و شیطون بماند؛ اما انگار زیاد هم موفق نبود، چون سوفیا بسیار منزوی و غمگین شده بود. سارا ترس سوفیا از پدرش را به خوبی حس میکرد و سوفیا هنگام دعواهای پدر و مادرش ساعتها گریه میکرد و از ترس میلرزید، البته سوفیا امروز، برخلاف همیشه لبخندهای دلربایی به یاد خاطراتش در روستا میزد و بعد از مدتها خوشحال بود سرعت ماشین لحظه به لحظه شدت مییافت و حال محمد بدتر میشد. سارا علاوه بر نگرانی همیشگیاش ذرهذره ترس نیز در وجودش شعلهور میشد نگرانی و ترسش بیشتر برای دخترک زیبا و کوچکش بود. محمد ناشیانه و با سرعت بالا، پیچها را دور میزد و گاهی از لاین جاده خارج میشد. سارا نگاهی به محمد کرد، محمد اصلاً در حال خودش نبود و سارا علت تغییر حال همسرش را فقط در مواد خلاصه میکرد محمد وقتی متوجه نگاه ترسیدهی سارا شد، با صدای خمار و کشیده شروع به صحبت کرد
به نام خالق یکتا زندگی آرام آرام میگذرد؛ اما برای بعضی شعفآور است و برای بعضی دردآور. رایحهایی از عدالت در هیچ کجای شهر به مشام نمیرسد. درواقع عدالت حتی بار معنایی هم ندارد و همچنین حمایت از مفالیس هیچ ارزشی ندارد. این استیصال ذرهذرهی وجود درویشان را میبلعد و نابود میکند. آنها همواره در جستجوی رستن از طریق مرگ هستند مقدمه: دخترک قصهی ما در پیچ و تاب طوفان زندگی گم میشود و در میان جنجال شهر گرفتار! هدفش رهایی از ناکامی و لمس خوشبختی است؛ اما انتخابش در زندگی سهواً بیراهه است آیا پایانش قدم زدن در بیراهه است؟ یا راه نجاتی دارد؟
o*o*o*o*o*o*o*o ابی خوشحال و مسرور همراه حشمت صادقی به خونه ش رفت تا مادر و خواهرشو در جریان امور بذاره ابی نگاهی به مادرش انداخت که بقچه لباسشو به دست گرفته وچادرمشکی بور شده شو به دور گردنش بسته بود و پا از خونه شون بیرون میگذاشت این خونه برای ابی پر از خاطرات بود و این بازارچه حکم بهشت رو واسش داشت میدونست ترک این کوچه پس کوچه ها یعنی جا گذاشتن دل همینجا پیش داداشها و اهل محل چقدر دیشب همگی تو کاباره آبشار نقره ای خندیدن. به تنها چیزی که توجه نداشتن ملوسک بود که بالای سن خودشو تیت و پر میکرد تا کاروکاسبیش راه بیفته شب قبل ابی به دوستای چندین و چند ساله ش گفته بود که سرایداری یه جا رو خارج از تهران قبول کرده و قراره واسه مدتی با مادر و خواهرش برن. هرچند که از دروغ بدش میومد، چه مصلحتی و چه غیر مصلحتی! اونم به عزیز ترین افراد زندگیش ، برادر و دوستای دوران کودکیش! ولی چاره ای نداشت وگرنه داداشا هر روز پاشنه در خونه جناب وکیل و در میاوردن و این برخالف شرط و شروطش با فیروز عمید بود نگاهش روی صدیقه خواهر 18 ساله تمامش چرخید که به قول خاله زنک های محل در حال پا گذاشتن به مرز ترشیدگی بود صدیقه چادرنازک و گلدارشو دور کمرش پیچونده و پاهاشو در معرض نمایش گذاشته بود! ابی با چشم و ابرو بهش حالی کرد که پاهاشو بپوشونه ولی صدیقه هوش و حواسش پی حشمت صادقی بود که در حال جاسازی چمدون و بقچه خدیجه سلطان مادر ابی بود! ابی چندتا استغفرا ... زیر لبش گفت و به سمت صدیقه رفت
○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ کاغذی برداشتم. یک کاغذ تمیز، یک قطره کوچک عطر به آن زدم یادم نیست چه عطری بود. عطری بود که مادرم به من داده بود. فرنگی بود گرانقیمت بود برای روزهای خواستگاری بود دور و بر کاغذ را گل کشیدم و رنگ کردم. روبان کشیدم بلبل کشیدم شاید یکی دو هفته طول کشید. نقاشی میکردم و فکر میکردم چه کنم عقلم میگفت دست بکشم. ولی بیچاره نگفته میدانست که باخته است میدانست که نمی توانم. می خواستم که به حرف عقلم گوش کنم برای خودم هزار دلیل و منطق آوردم. قسم میخوردم که نخواهم رفت ولی انگار میخ آهنین در سنگ میکوبیدم میدانستم که خواهم رفت. خود را با سنگ به مهلکه خواهم انداخت چیزی میگویم و چیزی میشنوی در آن زمان عاشق شدن یک دختر پانزده ساله خود مصیبتی بود که میتوانست خون بر پا کند چه رسد به نامه نوشتن. چه رسد به رد کردن خواستگار ؛ عاشق شدن؟ آن هم عاشق نجار سر گذر شدن؟ این که دیگر واویلا بود آن هم برای دختر بصیرالدولملک فکر آن هم قلب را از حرکت می انداخت خون را سرد میکرد. انگار که آب سر بالا برود انگار که از آسمان به جای باران خون ببارد با شاخ غول در افتادن بود که من در افتادم و نوشتم آرزویی را که بر دلم سنگینی میکرد، عاقبت نوشتم ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ بامداد خمار فتانه حاج سید جوادی_ پروین
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ میدونی؟!؟ من کلا دختر عجیبیم همیشه هم کارای عجیب رو دوست داشتم مثل دوست داشتن تو که عجیب ترین کاریه ک تا حالا دوست داشتم مثلا دلم میخواسته کف خیابون دراز بکشم و سنگ فرشارو دونه دونه نقاشی کنم یا حتی پله های محله های قدیمی شهر یا مثلا بشینم کنار خیابون ساز بزنم و بقیه برام پول بریزن و با اون پول کلی کتابای قشنگ بخرم و ببرم بین بچه هایی که وضع مالیشون خوب نیست پخششون کنم و بعد خودم یکیشونو انتخاب کنم و با کلی هیجان و عشق بشینم بلند بلند بخونمش و جاهای خنده دارش صدای خندمون محلشونو برداره و جاهای گریه دارش ریزریز باهم گریه کنیم ولی میدونی عجیب تر از همه ی اینا چیه؟!؟ من نه نقاشی بلدم نه ساز زدن نه حتی نشون دادن دوست داشتنم به تورو من تنها کاری که بلدم همین نوشتنه واسه همین همیشه از چیزایی که دوسشون دارم ولی ندارمشون مینویسم اینجوری موقع نوشتن خودمو تو اون شرایط تصور میکنم مثلا تصور میکنم کف خیابون خوابیدم و باد موهامو اینور اونور میبره و من دارم طرح یه درخت خزون زده رو روی سنگ فرشا پیاده میکنم یا مثلا همونجوری که روی چهارپایه ی چوبی کوچیک کنار خیابون نشستم و ساز میزنم و آهنگ "گل گلدون" رو میخونم به آدمای غرق شده تو روزمرگیشون که با تعجب از جلوم رد میشن لبخند میزنم یا مثلا تورو با بلیز سفیدت میبینم و تو بهم میگی "جانم بفرمایید" و من بالاخره بی بهونه میرم سر اصل مطلب و دوست داشتنت رو بلند بلند داد میزنم اصلا بنظرم همین دوست داشتن توهم یجور کار عجیبه آخه منی که هم قدم کوتاس هم لاغرم و ریزه میزه ترین دختر فامیلم چرا باید عاشق توعه چهارشونه ی قدبلند بشم؟!؟ من حتی یه سری از دیوونگیامو گذاشتم واسه وقتی که تو بیای مثلا قراره یه شب باهم رو پشت بوم بخوابیم و همینجوری که تو زل زدی به ستاره ها من از رو دفترچه ای که از آرزوهام باتو توش نوشتم بخونم و همین که به خوابیدن رو پشت بوم رسیدم اشک تو چشام جمع بشه و دستاتو محکمتر بگیرم تا باورم شه که بالاخره بدستت آوردم من حتی موتورسواری رو هم گذاشتم واسه روزایی که تو بیای آخه میدونی با اینکه خیلی دوسش دارم ولی خیلی هم ازش میترسم واسه همین قرار شده اولین بار باتو سوار بشم که از پشت محکم بغلت کنم و مطمعن باشم که نمیوفتم و هروقت هم که ترسیدم سرمو ببرم تو گودی گردنت و تا میتونم داد بزنم انقدی که هم من گلوم درد بگیره هم تو گوشات میبینی عشق جان؟!؟!این دیوونه ی درانتظار به تموم آرزوهایی که با تو داره قول رسیدن داده پس با نیومدنت بدقولش نکن نذار جلوی دلش روسیاه بشه لطف کن به این عاشق دیوونت و زود خودتو برسون تا مبادا این دیوونگی ها فقط در حد رویا باقی بمونن لطف کن نذار خمار "جانم بفرمایید" هات بمونم لطف کن و بیا ز تمام بودنی ها تو فقط از آن من باش 💜
* ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * نقش چشمان خمارت ، چه كشيدن دارد سايه ساران ِدو زلفت ، چه لميدن دارد آن قدر خوب و مليحي كه به يك جرعه نگاه حس ِمستي لبت ، طعم ِچشيدن دارد مثل ِموسيقي ِشوري ، كه بيات ِتُركش پرده ها دارد و بي پرده ، شنيدن دارد اين تپش چيست ، كه در سينه ي لرزان ِتو نيز همچو آهوبره اي ، شوق ِجهيدن دارد تو تمناي ِغزل كردي و گلواژه شكفت گل ، ز گلخانه ي دامان ِتو چيدن دارد عطر ِگيسوي ِتو را گر ببرد ، دست ِنسيم تا فرا سوي ِزمان ، باز دويدن دارد بهتر از هر گل ِنازي و به نازت ، نازم نازنين ! هر چه كنی نازخریدن دارد * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ *
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ چه کسی گفت زمان طلاست؟ من مزه مزه اش کردم زمان عین الکل ثانیه ثانیه میسوزاند مست که شدی چشمهایت را باز میکنی و میبینی عمرت گذشته و تو ماندی و خماری از دست رفتن یک عمر
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ آب زنيد راه را هين که نگار مي رسد مژده دهيد باغ را بوي بهار مي رسد راه دهيد يار را آن مه ده چهار را کز رخ نوربخش او نور نثار مي رسد چاک شدست آسمان غلغله ايست در جهان عنبر و مشک مي دمد سنجق يار مي رسد رونق باغ مي رسد چشم و چراغ مي رسد غم به کناره مي رود مه به کنار مي رسد تير روانه مي رود سوي نشانه مي رود ما چه نشسته ايم پس شه ز شکار مي رسد باغ سلام مي کند سرو قيام مي کند سبزه پياده مي رود غنچه سوار مي رسد خلوتيان آسمان تا چه شراب مي خورند روح خراب و مست شد عقل خمار مي رسد چون برسي به کوي ما خامشي است خوي ما زان که ز گفت و گوي ما گرد و غبار مي رسد
یه اهنگ سره حال و سلامت خارجی که بچه ها گفتن بزاریم اینم آهنگ خارجی سلامت اصن اینقدر ریتمش سره حاله که جیگر آدم حال میاد [audio mp3="/uploads/2017/12/khengoolestan_khareji_shad_armani_11_azar_1396.mp3"][/audio] حجم تقریبا سه مگا بایت برای دانلود کلیک کنید ◄ یزخجنا منا گی ونا لینگا منا منا منا منا اری کو منا منا ایندی کو منا منا منا ستیز قنا منا ستیز گتا متا قنا اییییوولل خلدی لو اییییییول خندیدن اییییییی ول خلدی ول خندیول ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ نوبتی هم باشه نوبت موزیکای لریه یه آهنگ لری خنده دار براتون میزارم کیف کنید آهنگه تریاک اهنگه سیخ و سنگ هرچی اراکیه از طرف علی دیجی اهنگه قلقلی های های سلامتی هر چی یگله کره تریاکیه هر چی معتاده اری نصر من الله ، اری نصر من الله ایی قدرت دوا ایی قدرت شیشه ایی قدر تریاک ایی قدرت کراک یه بست مکشی مری د هوا نَمری هر کی سربالایی مره د هوا *** اری نصر من الله ، اری نصر من الله ایی قدرت دوا ایی قدرت شیشه ایی قدر تریاک ایی قدرت کراک یه بَست مِکَشی مِری د هوا م بافوری گم کردمه ، آرامه جونی گم کردمه م بافوری گم کردمه ، روح روانی گم کردمه بافورم حرده ترک ای به درک ای به درک قول قوولی برارم ،قول قوولی برارم از خماری درارم ، از خماری درارم پ ایی سیخ و سنگ کجاااانه نَمری [audio mp3="/uploads/2017/12/khengoolestan_shad_lori_teriak_11_azar_1396.mp3"][/audio] حجم 10 مگاه بایت برای دانلود کلیک کنید ◄ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ *!^^!^^^^!^^!* تولدت مبارک آبجی جونم تولدت مبارک ســحــر جونم عزيزم روز تولدت را با آسماني پر از ستاره هاي چشمک زن با دشتي پر از شقايق ها و با آرزوي موفقيت براي تو به تو تبريک ميگويم . . . گل من تولدت مبارک @~@~@~@~@~@ همیشه دنبال یه بهونه بودم که یه حرفی بهت بزنم اما امروز خود بهونه اومده سراغم سالگرد تولدت مبارک عزیزم دوست دارم سحــر جونم آبجی گلم @~@~@~@~@~@ تولد تو آغازيست براي يك دنيا مهربوني تولد تو همه خوبيهاست تولد تمام زيباييهــــــــــــاي زندگي امروز روز تـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوست امروز برايت زيباترين گلهاي دنيا را خواهم آورد هر چند تو مهربانتر از همه آنهايي @~@~@~@~@~@ با من باشی دوست دارم تنها باشی دوست دارم امروز روز میلادته هرجا باشی دوست دارم تولدت مبارک *!^^!^^^^!^^!* سیستم دانلود موزیک رو فعال میکنم که به موزیک های قبلی هم دسترسی داشته باشید **♥** دلاتون شاد و لباتون خندون *ghalb_sorati*
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم