به نام خالق یکتا زندگی آرام آرام میگذرد؛ اما برای بعضی شعفآور است و برای بعضی دردآور. رایحهایی از عدالت در هیچ کجای شهر به مشام نمیرسد. درواقع عدالت حتی بار معنایی هم ندارد و همچنین حمایت از مفالیس هیچ ارزشی ندارد. این استیصال ذرهذرهی وجود درویشان را میبلعد و نابود میکند. آنها همواره در جستجوی رستن از طریق مرگ هستند مقدمه: دخترک قصهی ما در پیچ و تاب طوفان زندگی گم میشود و در میان جنجال شهر گرفتار! هدفش رهایی از ناکامی و لمس خوشبختی است؛ اما انتخابش در زندگی سهواً بیراهه است آیا پایانش قدم زدن در بیراهه است؟ یا راه نجاتی دارد؟
^^^^^*^^^^^ پاهایم را آغوش میکشم و خودم را مانند جنینی در رحم مچاله میکنم بدنم از آتشی که در سرم به راه افتاده است به لرزه در میاید . دوباره شروع شد مغزم دوباره قلم بدست شده تا تمام دستور العمل هایش را خط خطی کند و بیخودی ترین آنها را در آتش بسوزاند و با سوزاندن هر یک از آنها تلاطمی را در من راه بیاندازد تنها کلمه ای که در مغزم فریاد میکشد (چرا ) است . چرا اینطوری شده ام چرا دوباره آن دندان قرچه های مزاحم به سراغم آمده اند چرا دلم دوباره ضعف میرود برای دعوا کردن برای فحش دادن ،ناسزا گفتن و دلم لک میزند برای نیشگون گرفتن . نمیدانم چه شد که دوباره تمام این رفتار ها و واکنش های مزاحم به سراغم آمده اند شاید از آن روزی که کودک درون پنج ساله ام به جای کشیدن درخت و گل و خانه حواسش پی خبر های بد ساعت هشت و نیم رفت و به جای برداشتن مداد سبزش ،چاقوی میوه خوری در دست گرفت یا از آن روزی که دست مرا گرفتند وکشان کشان از رویا های چهارده سالگی ام به بیرون پرتاب کردند و به من انگ بزرگسالی زدند ،تمام مشکلاتم شروع شد . کاش بشود کودک درون پنج ساله ام را در آغوش بکشم آرام چاقوی میوه خوری را از دستش بگیرم و مداد سبزش را بدستش بدهم و بگویم نباید با اشیاء خطرناک بازی کند یا باید بروم و بر سر راه درویشی ، عابدی ، زاهدی بشینم و تا خواست عبور کند التماسش کنم تا دستی برسرم بکشد تا شاید برگردم به همان نهادینه پاک ام به سر منشاء ام ... برگردم و خدایم را در آغوش کشم
*@@*******@@* خب سلام امروز اومدم بعداز حدود یک ماه شاید بیشتر و شاید کمتر یه چیزایی بگم...میخوام داستان زندگی یه دخترو بگم،یه دختر که یه روز بین همهمه های زندگی عاشق شد،سنش کم بود شاید هفت شایدم هشت سنی که همه میگن نمیدونن عشق چیه اصن ولی اون معنی عشقو فهمید،حسش کرد با تمام وجود گذشتوگذشت اون دختر بزرگ شدحدوده پونزده سالگی بود که با خودش گفت خب من اونو میخوام درست ولی اون چی؟اونم منو میخواد؟و جواب نه مثه پتک توی سرش خورد،مطمعن بود نمیخوادش،این بین دختر کارایی کرد که در خور شخصیتش نبود و حتی مدتی داشت به راه هایی کشیده میشد که فکرشم نمیکرد،به خاطر همون شخص،دختر هرروز به این فکر میکرد و شبا با رویای ازدواج با اون میگذشت،دلش براش تنگ بود ولی بهونه ای برای دیدنش نداشت:(بازم گذشتو دختر خودشو هیجده ساله دید،به خودش اومد دید حدوده ده سال از عمرش با فکر به اون رفته،ده سالی که به خاطر اون دله مادرشو شکوند خیلی وقتا،کم کم یه اتفاقاتی میفتاد که حس میکرد طرفش بهش بی میل نیس ولی الان!!دختر با خودش،میگفت الان دیگه وقتش نیست!نه اینکه نخواد نه فقط هرچی تو وجودش گشت حسی مثه گذشته پیدا نکرد،پس پسر خیلی دیر اومد خیلی دیر اگر یکسال زودتر میومد مطمعنا عشقی از طرف دختر نصیبش میشد که نظیرش رو توی رویا هم ندیده بود،ولی حیف که دختر قصه ما دختر قدیم نبود،بزرگ شده بود و احساسش پخته،و همچنان غرورش اجازه نمیداد با کسی باشه که زمانی پسش زده بود:)دختر ما الان بهترین زندگی رو داره بدون اون حتی، درسته گاهی گوشه قلبش یادشه ولی فقط در حد یاد و معتقده عشق اول هرچند چرت هم باشه عشق اوله و هیچوقت فراموش نمیشه،دختری که یادگرفت؛ خیلی چیزا یادگرفت و تجربه هایی توی راه این عشق به دست آوورد که شاید از سنش خیلی بیشتر باشه،و الان همون دختر داره این رو تایپ میکنه☺بله اون دختر منم،و واقعا خنگولستان و بچه هاش تو حال خوب الان من نقش مهمی داشتن:)ممنون از همتون و امیدوارم بتونم روزی جبران کنم❤ اینو بگم من اینارو راجب خودم نگفتم که مظلوم نمایی کنم فقط خواستم بگم هر عشقی هم عشق نیست و قرار نیس دوطرف به هم برسن کله منظورم همین بود و گفتم شاید افرادی مثه من باشن و این بتونه کمکشون کنه 😊 امشب دلم گرفته بود گفتم یه دردودلی باهاتون بکنم 😊❤ مخلص شوما بانو سگ سیبیل لرچی از خنگولستان 😃❤❤❤
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ می توان عاشق بود به همین آسانی من خودم چند سالی ست که عاشق هستم عاشق برگ درخت عاشق بوی طربناک چمن عاشق رقص شقایق در باد عاشق گندم شاد آری میتوان عاشق بود مردم شهر ولی میگویند عشق یعنی رخ زیبای نگار عشق یعنی خلوتی با یک یار یا به قول خواجه ،عشق یعنی لحظه ی بوس و کنار من نمیدانم چیست اینکه این مردم گویند من نه یاری،نه نگاری و نه کناری دارم عشق را اما من با تمام دل خود میفهمم عشق یعنی رنگ زیبای انار ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ فروغ فرخزاد
o*o*o*o*o*o*o*o ابی که هنوز تو بهت مکانی بود که برای اولین بار در عمر ۲۵ ساله ش میدید و درگیر حلاجی کردن حرفها و پیشنهاد فیروز عمید وکیل پایه یک دادگستری و مشهور شهر تهران بود، با غرور گفت
o*o*o*o*o*o*o*o صدیقه با درموندگی گفت هیچی به خدا! از حموم برمی گشتم. رفتم دم مغازه خروس فروشی ببینم واسه مرغ عشقها ارزن داره که نصرت کفتر باز جلومو گرفت و گفت که به اعظم ارزن میده تا واسم بیاره ابی با خشم غرید
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ عجب سالی در پیش داریم 😻 . پایانش جمعہ🍃 و نیمہشعبانش هم جمعہ🍃 عاشورایش عصرجمعہ🍃 بیست و سه رمضان شب قدر؛ شب جمعہ🍃 آخرین روز رمضانش جمعہ🍃 عیدغدیر وکامل شدن دین روزجمعہ🍃 معبودا....❣🖇 کاش اولینجمعہموعود هم در این سال رقم بخورد😞 تا ارکان آدینہ کامل شود👌🏻 وبجای اللهمـعجللولیڪالفرج 💔 بااشڪ شوق درسجده شڪر بگوییم:↓ اللهمـلڪالحمدولڪالشڪرلفرج ولیڪ 😍💛 مولای من ببین برای آمدنت چقدر بهانہ میچینم😔 یا رب الحجہ بحق الحجہ اشف صدرالحجہ بظهورالحجہ💓 تعجیل_درفرج_صلوات ـ📿|° 🌻اللهمـصلعلـےمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ با تو از خاطره ها سرشارم.جشن نوروز تو را کم دارم سال تحویل دلم می گیرد با تو تا اخر خط بیدارم ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ آرزویم این است آسمان بی غبار، سهم چشمانت بهار قلبت از هر غصه دور، بزم عشقت پر سرور بخت و تقدیرت قشنگ، عمر شیرینت بلند سال نو مبارک ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ happy Nowruz Sending my warm wishes for you May this year bring you good fortune and success May God bless you today and forever نوروزت مبارک برایت آرزوی بهترین ها را میکنم امیدوارم که سال جدید با آغوشی پر از طالع نیک و موفقیت به استقبالت بباید و خداوند امروز و همیشه تو را حفظ کند و از لطف و برکت بی پایانش محرومت نکند ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ خداوندا برای دوستانم دعا میکنم در این آخرین روزهای سال دلشان را چنان در جویبار زلال رحمتت شستشو دهی که هرجا تردیدی هست ایمان زخمی هست مرهم نومیدی هست امید و هرجا نفرتی هست عشق جای آن را فرا گیرد ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ گل ها جواب زمین اند به سلام آفتاب نه زمستانی باش که بلرزانی نه تابستانی باش که بسوزانی بهاری باش تا برویانی نوروز مبارک ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ دلت شاد و لبت خندان بماند برایت عمرجاویدان بماند خدارا میدهم سوگند برعشق هرآن خواهی برایت آن بماند بپایت ثروتی افزون بریزد که چشم دشمنت حیران بماند تنت سالم سرایت سبز باشد برایت زندگی آسان بماند تمام فصل سالت عید باشد چراغ خانه ات تابان بماند ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ سالی پر از توأم و سرشار از آکنده برایتان مملو از لبریزم
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم