به نام خدایی که تنهاست ولی تنهایی را برای بنده اش نمی پسندد *@@*******@@* از خدا پرسیدم: گر سرنوشتم را تو نوشته ای ازبرای چه دعا کنم؟؟؟؟ خدا تبسمی کردو فرمود: شاید نوشته باشم هر چه که دعا کند *********◄►********* خدا وقتی انسان را اندازه میگرد متر را دور مغزش نمی گذارد مترش را دور قلبش میگذارد *♥♥♥♥*♥♥♥♥* دریا اشوب شد و تمامی مسافران و کارکنان به تکاپو افتادند دختر ناخدا نیز در ان کشتی بود که به خواب عمیقی فرو رفته بود دریا بی رحمانه اورا ازخواب راند او بانگرانی پرسید : ناخدای کشتی باباعه درسته؟؟؟ خدمه گفت :بله دختر با خیال راحت خوابید چون میدانست که ناخدای کشتی پدرش بود باشد که ناخدای کشتی همه مان پروردگارمان باشد *@***/* دعایی برای همه خدا امشب به تمامی بندگانت نگاهی بینداز میدانم دست همگی مان را گرفتی ای فقط رهایمان نکن و مریضان را به حق اقا امام رضا شفا عنایت بفرما الهی امین **♥** *ghalb_sorati* **♥** *ghalb_sorati* *gol_rose* *gol_rose* *gol_rose* *gol_rose* و بابت تمامی چیزهایی که به عطا کردی و تمامی چیز های بدی که قرار بود به ما برسد اما نرسید سپاس می گوییم ♥♥.♥♥♥.♥♥♥
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ دلم گرفته از هر چی توی این دنیای بی رحمه دلم گرفته از تو از خودم دلم گرفته اما نمیدونم چجوری خودمو خالی کنم دلم گرفته ولی حیف
^^^^^*^^^^^ آفتاب مثل شمشیری آبگین شده تیغ تیزش را به رویش میکشید اما هنوز چشمهایش خیره به مسیر قدم هایی بود که حتی رد پایش را جا نگذاشت. رفت. بی مکث. پر شتاب. بی رحم....یخ زد میان جهنم داغی که گاهی نفس ها را به گرو میگرفت اما حالا...چه کسی معنای سوختن میان جهنم را می فهمید؟ شاید آن روایاتی که از زبان جهنم شعله میکشید، از همین یخ زدگی ها بود. میسوزاند در عین منجمد کردن میسوزاند. میبرید. میکشت. غارت میکرد قدمی عقب کشید و چرخ خورد. صداها در گوشش تکرار شد. فریادها....تهدیدها ولی نه یک صدا بلندتر بود کشنده تر بود. بی رحم تر بود همان صدایی که زمزمه کرد و قلبش را به تپیدن انداخت همان صدا نبضش را هم غارت کرد ^^^^^*^^^^^ سنت شکن اثر الناز محمدی
بچها این شعر واسه درس اول فارسیمه درباره خداست خیلی قشنگ بود گفتم بزارمش *~*~*~*~*~*~*~* پیش از اینها فکر میکردم خدا خانه ای دارد میان ابر ها مثل قصر پادشاه قصه ها خشتی از الماس و خشتی از طلا پایه های برجش از عاج و بلور بر سر تختی نشسته با غرور ماه ، برق کوچکی از تاج او هر ستاره ، پولکی از تاج او رعد و برق شب طنین خنده اش سیل و توفان ، نعره ی توفنده اش هیچ کس از جای او اگاه نیست هیچ کس را در حضورش راه نیست ان خدا بی رحم بود و خشمگین خانه اش در اسمان دور از زمین بود، اما در میان ما نبود مهربان و ساده و زیبا نبود در دل او دوستی جایی نداشت مهربانی هیچ معنایی نداشت هرچه می پرسیدم از خود از خدا از زمین از اسمان از ابر ها زود میگفتند: این کار خداست پرس و جو از کار او کاری خطاست نیت من در نماز و در دعا ترس بود و وحشت از خشم خدا پیش از اینها ،خاطرم دلگیر بود از خدا در ذهنم این تصویر بود تا که یک روز دست در دست پدر راه افتادم به قصد یک سفر در میان راه در یک روستا خانه ای دیدیم خوب و اشنا زود پرسیدم: پدر اینجا کجاست ؟ گفت: اینجا خانه ی خوب خداست گفت: اینجا میشود یک لحظه ماند گوشه ای خلوت نمازی ساده خواند با وضویی دست و رویی تازه کرد با دل خود گفت وگویی تازه کرد گفتمش: پس ان خدای خشمگین خانه اش اینجاست اینجا در زمین ؟ گفت: اری خانه او بی ریاست فرش هایش از گلیم و بوریاست مهربان و ساده و بی کینه است مثل نوری در دل ایینه است عادت او نیست خشم و دشمنی نام او نور و نشانش روشنی تازه فهمیدم :خدایم این خداست این خدای مهربان و اشناست دوستی از من به من نزدیک تر از رگ گردن به من نزدیک تر میتوانم بعد از این با این خدا دوست باشم،دوست، پاک و بی ریا *~*~*~*~*~*~*~* از قیصر امین پور کتاب به قول پرستو
o*o*o*o*o*o*o*o شخصیت گرگ ها را دوست دارم مغرور با تعصب بی رحم بی اعتماد بی اعتنا یکتا همیشه با گله اما تنها o*o*o*o*o*o*o*o
* ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * رد پاهات هنوز روی قلبمه همین رد پاها نمک روی زخممه انگاری ساحلم بامن هم درده هردومون منتظریم ناخدا برگرده این وسط افتادمو کسی من و نمیفهمه ای خدا کاری بکن ناخدا چه بی رحمه کشتی بی جون منم که راهم واسه تو ساختم فکر نکن تو بردی نه من به خودم باختم * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ *
* ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * هنوز رد پاهات روی قلبمه همین رد پاها نمک روی زخممه انگار ساحلم بامن هم درد هردومون منتظریم ناخدا برگرده این وسط افتادمو کسی منو نمیفهمه ای خدا کاری بکن ناخدا چه بی رحمه کشتی بی جون منم که راهو واسه تو ساختم فکرنکن تو بردی نه من به خودم باختم * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ *
o*o*o*o*o*o*o*o به این ناشناس زیبا نگاهی انداختم چادری گلدار سرش بود که محکم از زیر چونه دو طرفش رو گرفته بود دست و پام رفتن رو دور بندری دلم ضعف میرفت شهاب از کنارش رد شد و رفت تو ولی اون مثل طلبکارها بهم نگاه می کرد
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم